 
        
            حائز شدن
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤAʼZ ŠDN
    
							
    
								
        صاحب ، دارا ، برخوردار ، دارنده شدن. مثال: رای گیری برای انتخاب ۵ عضور اصلی و دو عضو علیالبدل شورای مرکزی کانونهای کارآفرینی سراسر کشور صورت گرفت که حسین سلاحورزی با حائز شدن اکثریت آراء به عنوان رئیس و مجید سیاری به عنوان دبیر کانون کارآفرینی ایران
 انتخاب شد.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حائض  شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) درس . دروس . طَمث . طهر.لک  دیدن . خون  دیدن . ناپاک  شدن . حیض  افتادن  او را.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حایض  شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) تحیّض . عذر دیدن . حایض  گشتن . بی نماز شدن . و رجوع  به  حائض  شود.