حاتم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤATM 
    
							
    
								
        حاتم . [ ت ِ ] (ع  ص ) کلاغ  سیاه . زاغ  سیاه .  ||  زاغ  سرخ پاو سرخ منقار که  آن  را غراب البین  گویند. (منتهی  الارب ). و آن  زاغی  سرخ پای  و سرخ منقار و دانه خوار و حلال گوشت بود و عرب  بانگ  او را شوم  گیرد و نشانه ٔ جدائی  و فراق  شمرد. و آن  خردتر و کشیده  اندام تر از کلاغ  است  و نوک  و پای  او به  رنگ  مرجان  باشد در سرخی  و خوشرنگی  و شفّافی .  ||  داور. قاضی . حاکم . ج ، حُتوم .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) نام  شاعری  است  عرب  و او راست :اذا ما اتی  یوم ُ یُفَرق ُ بیننابموت ، فکن  انت  الذی  یتاخرُ.در عقدالفرید آمده است : آنگاه  که...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) (امیر... شاه ...) یکی  از امراء زمان  شاه  طهماسب  اول  و امیرکُهدُم ، گیلان . او سربعصیان  افراشت  و در سال  942 هَ . ق . شهر ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  احمد. هفتمین  از امراء حمدانی  صنعا. او از 545 تا 556 هَ . ق . امارت  داشت . رجوع  به  طبقات  سلاطین  اسلام  ص  84 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل . محدث  است  و از جعفربن محمد روایت  دارد. رجوع  به  کتاب  المصاحف  ص  98 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  المدنی . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  الحماس . ششمین  از امراء حمدانی  صنعاء. او پس  از هشام بن  القبت  در قرن  ششم  هجری  امارت  یافت . رجوع  به  طبقات  سلاطین ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ](اِخ ) ابن  سالم  الاعرجی  مکنی  به  ابوبشر. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  سعد طائی  مکنی  به  ابوسفانه   ۞ . مردی  سخی  و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که  عرب  به  سخا و کرم  وی  مَثل  زند: اکرم ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲ النمری . مکنی  به  ابوعبیده  از ثقات  محدثین  بصره . او بعد از سده ٔ دوم  هجری  به  اصفهان  آمده  است  و از محدثین  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  العشیم . اولین  از امراء بنی حمدان  صنعاء است  و از سال  492 تا سال  502 هَ . ق . امارت  کرده  است . رجوع  به  طبقات  سلاطی...