حاتم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤATM 
    
							
    
								
        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  یونس  جرجانی  معروف  به  مخضوب  و مکنی  به  ابومحمد. از حفاظ و محدثین  و موطن  او اصفهان  است . وی  از ابوالولید الطیالسی  و سعیدبن  منصور و علی بن  الجعدو مسدّد و یحیی  الحمانی  روایت  دارد و محمدبن  احمد الزهری  و احمدبن  محمودبن  صبیح  از او روایت  کنند. رجوع به  کتاب  ذکر اخبار اصفهان  ابونعیم  ج  1 ص  297 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  هرثمةبن  نصرالبجلی . او به  عهد متوکل  باللّه  بجای  پدر خویش  هرثمةبن  نصر چند روز سمت  ولایت  مصر داشته  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) دهلوی  ظهیرالدین  (شیخ ...). یکی  از مشاهیر شعراء هندوستان  و اولین  ادیبی که  بزبان  اردو نوشت  او بود. مولد او سال  1111 هَ . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن  مرثد. مکنی  به  ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن  مرثد. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) کاشی ، هدایت  اﷲ.شاعر معاصر شاه  عباس . او در اول  هدایت  و سپس  حاتم  تخلص  می کرد و او را دیوانی  است . و بیت  ذیل  از اوست :ف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای  ایران .وی  در همدان  شغل  عطاری  می ورزید. بیت  ذیل  از اوست :خانه ٔ دل  را تهی  کن  از هوسها چون  حباب تا تو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم نام شخصی در قدیم بوده که درشهر اهل می زیسته و نوه ی آن معروف به ملاحاتم بوده پسران وی به نام های 
محمد . علی و غلام بوده وی مردی باجرات،شجاع،دلا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم طایی (به عربی: حَاتم الّطائی) فرزند عبدالله (? - ۴۶ ق. هـ / ? - ۶۰۵ م). از بزرگان عرب، مردی سخیّ و بلندنظر در دورهٔ پیش از اسلام، جوانمرد و بخشند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم بخشی . [ ت ِ ب َ ] (حامص  مرکب ) به  تعییر و نکوهش ، عمل  بسیار بخشیدن .  ||  اسراف . تبذیر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  حاتم . [ ن ِ ت َ ] (اِخ ) نام  دیگر خان  عالم است . (از الذریعه  الی  تصانیف  الشیعه  تألیف  آقابزرگ طهرانی  قسم  1 جزء 9 ص 285). رجوع  به  خان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  حاتم . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  بخش  حومه ٔ شهرستان  بروجرد است . این  دهستان  از شمال  به  دهستان  اشترنیان ، از جنوب  به...