گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حاتم نویسه گردانی: ḤATM حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای ایران .وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت ذیل از اوست :خانه ٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب تا توانی کف زنان چون موج از دریا گذشت .(از قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن العشیم . اولین از امراء بنی حمدان صنعاء است و از سال 492 تا سال 502 هَ . ق . امارت کرده است . رجوع به طبقات سلاطی... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن عنوان البلخی ملقب به اصم . ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه ۞ آورده است : در نام پدر او اختلاف است . حاتم بن عن... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن قدامه . محدث است و ابوسهل مصری از او روایت دارد. رجوع به سیره ٔ عمربن عبدالعزیز تصنیف ابن الجوزی چ مصر سنه ٔ 13... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن اللیث .محدث است و حافظ جمال الدین ابی الفرج عبدالرحمن بن الجوزی از او روایت دارد. رجوع به سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن ماهان . جد لیث ، پدر یعقوب و عمرو و علی و طاهر و صفار است . رجوع بتاریخ سیستان ص 200 و 269 و 342 شود. حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم ابی صغیره ٔ قشیری مکنی به ابو یونس . محدث است . شعبه از او روایت کند. حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکنی به ابوصغیره . محدث است و شاید بودکه این مرد همان حاتم بن مسلم مذکور در عقدالفرید باشد که در قسمت خلاف... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن النعمان . یکی از بزرگان باهله است . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 300 شود. حاتم حاتم . [ت ِ ] (اِخ ) ابن وردان مکنی به ابویزید. محدث است . حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن الاعین . یکی از امراء عصر خلفای عباسی والی مصر. وی در 194 هَ . ق . از دست محمد امین بحکمرانی مصر منصوب گش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود