گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حاتم نویسه گردانی: ḤATM حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای ایران .وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت ذیل از اوست :خانه ٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب تا توانی کف زنان چون موج از دریا گذشت .(از قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن نصرالبجلی . او به عهد متوکل باللّه بجای پدر خویش هرثمةبن نصر چند روز سمت ولایت مصر داشته است . حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن یونس جرجانی معروف به مخضوب و مکنی به ابومحمد. از حفاظ و محدثین و موطن او اصفهان است . وی از ابوالولید الطیالسی ... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) دهلوی ظهیرالدین (شیخ ...). یکی از مشاهیر شعراء هندوستان و اولین ادیبی که بزبان اردو نوشت او بود. مولد او سال 1111 هَ . ... حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن مرثد. مکنی به ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن مرثد. محدث است . حاتم حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) کاشی ، هدایت اﷲ.شاعر معاصر شاه عباس . او در اول هدایت و سپس حاتم تخلص می کرد و او را دیوانی است . و بیت ذیل از اوست :ف... حاتم حاتم نام شخصی در قدیم بوده که درشهر اهل می زیسته و نوه ی آن معروف به ملاحاتم بوده پسران وی به نام های محمد . علی و غلام بوده وی مردی باجرات،شجاع،دلا... حاتم طایی حاتم طایی (به عربی: حَاتم الّطائی) فرزند عبدالله (? - ۴۶ ق. هـ / ? - ۶۰۵ م). از بزرگان عرب، مردی سخیّ و بلندنظر در دورهٔ پیش از اسلام، جوانمرد و بخشند... حاتم بخشی حاتم بخشی . [ ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) به تعییر و نکوهش ، عمل بسیار بخشیدن . || اسراف . تبذیر. خان حاتم خان حاتم . [ ن ِ ت َ ] (اِخ ) نام دیگر خان عالم است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 285). رجوع به خان ... قلعه حاتم قلعه حاتم . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان بروجرد است . این دهستان از شمال به دهستان اشترنیان ، از جنوب به... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود