حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غزیة انصاری ، و او را غزیةبن حارث نیز گفته اند. ابن سکن و ابن مندة و بارودی او رادر شمار صحابه آرند و حسن بن سفیان در مسند خود، از طریق اسحاق بن عبداﷲبن ابی فروة، و او بنقل از عبداﷲبن رافع از او روایت کند که گفت از پیغمبر(ص )، بروز فتح مکه شنیدم که فرمود: «لاهجرة بعدالفتح » و «متعةالنساء حرام ثلاث مرات » و ابن سکن گوید این حدیث را یزیدبن خصیفه از عبداﷲبن رافع از غزیةبن حارث روایت کرده است . چنانکه از گفته ٔ ابن عبدالبر در استیعاب ، بر می آید وی در جنگ جمل با علی (ع ) بوده است چه در کتاب مذکور آمده است : هوالقائل یوم الجمل : یا معشرالانصار انصروا امیرالمؤمنین آخراً کما نصرتم رسول اﷲ صلی اﷲعلیه و آله وسلم اولا واﷲ ان الآخرة تشبه بالاولی . الاان الاولی افضلهما» رجوع به استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 114 و کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 300 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید. مکنی به ابی محمد. تابعی است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء سعیدبن حمدان تغلبی همدانی . مکنی بابی فراس . رجوع به ابوفراس حارث بن ابی العلاء... شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید کذاب و بعضی نام او را حارث بن عبدالرحمن بن سعدالمثنی گفته اند، وی از مردم دمشق مولی ابی الجلاس العبدری القرش...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن قیس بن حارث بن شیبان بن فاتک بن معاویة الاکرمین الکندی . صحابی است . ابن شاهین بنقل از ابن الکلبی و طبری ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان محدث است و از بعض تابعین روایت دارد. ازدی او را در زمره ٔ ضعفا شمرده است ، و یحیی بن معین گوید که او ثقه ن...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان بن عبدالاسد مخزومی ، محدث است . زبیربن بکار گوید وی برادرزاده ٔ ابی سلمةبن عبدالاسد است . رجوع به کتاب الاصابة ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان بن معمربن حبیب بن وهب بن حذافةبن جمع قرشی سهمی . صحابی است و با پدر خود از هجرت حبشه باز گشت . رجوع به کتاب...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلمان رملی . مکنی به ابوسلیمان . محدث است . و از عراقیان روایت کند او نبسه ٔ عقبةبن علقمة است . ابوزرعه و علی بن دا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلمة العجلانی صحابی است ، ابن اسحاق گوید او درک غزوه ٔ احد کرد و ابن مندة گوید روایتی از وی شنیده نشده است . رجوع ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلیل الاسدی . او حلیف علقمة ابن خصفة الطائی است ودر پیری الزبا، دختر علقمة، رابزنی کرد و او را قصه ای است که منشاء ...