حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مرةبن دودان النفیلی . از بزرگان صدر اسلام است و زمان پیغمبر (ص ) رادرک کرده وثیمه او را یکی از کسانی داند که در جنگ رده بودند و موعظتی که بنی عامر را بدان وعظ کرده است ، از او نقل کند که قسمتی از آن در ذیل نقل میشود:
بنی عامر ان تنصروا اﷲ تنصروا
و ان تنصبوا اﷲ والدین تخذلوا
و ان تهزموا لاینجکم منه مهرب
و ان تثبتوا للقوم واﷲ تقتلوا.
رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 2 ص 55 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس اسدی و او را قیس بن حارث بن حذاف اسدی نیز گفته اند. و «حارث »بن قیس که قول جمهوراست اصح می نماید. حارث از ص...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس اعور. ابن طاوس «در تحریر طاوسی » گوید: حرث بن قیس فقیهی جلیل بود. در خلاصه ٔ علامه و رجال کشی نیز نام وی آمد...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس الجهضمی جاحظ از او داستانی نقل کند رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 53 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس فهری صحابی است . رجوع به حارث بن عبد قیس شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس کندی . یکی از شعراء مخضرمی و دعبل بن علی ، در طبقات الشعراء ذکر اوآورده . و شعری از قصیده ٔ تائیه ٔ وی ثبت کرده ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کرز. صحابی است . عبدالصمدبن سعید او را از آن گروه از صحابه شمرد که به حمص سکنی گزیدند و گوید مهاجربن حبیب از او ر...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کعب . نام یکی از اجداد عرب جاهلیت . رجوع به بنی الحارث بن کعب و رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 226 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کعب . ابن مندة از علی بن سعید عسکری آرد که حارث همان اسلع اعرجی صحابی است و عسقلانی گویدگمان کنم که این درست ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کعب بن سعدبن زید مناة. یکی از بزرگان عرب جاهلی ،آنگاه که قسمتی از قبایل بنی سعدبن زید مناة و بعضی از قبایل بنی ع...
حارث . [ رِ] (اِخ ) ابن کعب بن عمروبن عوف بن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن بن النجار الانصاری النجاری المازنی . ابن الکلبی گوید وی صحابی ا...