حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب ، و بقولی وهب بن حارث . طبرانی از طریق اشعث از ابواسحاق از حارث روایت کند که گفت :«صلیت مع رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلّم بمکة و بمنی رکعتین » و از این روی او را صحابی داند. ابن حجر گوید اشعث را در نام او اشتباه است و صاحب حدیث مزبور، چنانکه در صحیح هم ، از طرق مختلف ازابواسحاق روایت شده حارثةبن وهب است نه حارث . بنابراین اگر چنین کسی بوده بشرف صحبت نائل نیامده است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 2 ص 73 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وعلة. از بزرگان و شرفاء عرب و از فرزندان حارث است حصین بن المنذربن الحارث بن وعلة که در وقعه ٔ صفین با علی (ع ) بود...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وعلة الجرمی . از فرسان و اعلام و فحول شعراء قضاعة و شعر او پسندیده است . حارث از شعراء مفضلیات است . او راست :و زعمتم ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب .تابعی است و بروایتی که از صنابح دارد معروف است و ابن حجر گوید طبرانی اشتباهاً او را از صحابه آرد. رجوع به ک...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب . و بقولی وهبان ، از قبیله ٔ بنی عدی بن دئل صحابی است و با وفد بنی عبدبن عدی بخدمت پیغمبر(ص ) رسید. زبیر، در موفق...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هاشم بن مغیر مخزومی . رجوع به حارث بن هشام شود.
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن هانی بن ابی شمربن جبلةبن عدی بن ربیعةبن معاویة الکندی . ابن الکلبی گوید وی به رسولی بخدمت پیغمبر(ص ) رفت و یوم سا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هانی بن حارث العدوی . محدث است و پسر او محمد از او روایت کند. عسقلانی در باب محمد گوید که از پدر وجد خود روایت دارد...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو ۞ بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (م...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام الجهنی مکنی به ابی عبدالرحمن . از صحابه ٔ نزیل مصر. بغوی گوید: حارث دو حدیث از پیغمبر(ص ) روایت کرده است . بخ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هَمّام نخعی . صاحب لواء أشتر در روز صفین . شیخ طوسی در رجال خود وی را ذکر کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 248).