حارس
نویسه گردانی:
ḤARS
حارس . [ رِ ] (اِخ ) (آفتاب ) (کوه ...) این نام در سفر داوران 1:35 و دور نیست که در نزدیکی عین شمس یا کفر حارث واقع بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوصالح . مولای عثمان ابن عفان . تابعی است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابی الفضل از رجال نیمه ٔ اول قرن چهارم است . صاحب تاریخ سیستان گوید: باز خبر آمد که بوالفضل حارث و بوالفضل ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) نام یکی از صنادید عرب است که شیطان به نام سراقه او را بجنگ تحریض کرد : چونکه حارث با سراقه گفت این از عتابش خشمگی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) نام یکی از اعضاء وفدی است از شامیان ، که چون عبداﷲبن علی از شام بگریخت ، بحضور منصورعباسی رسیدند و حارث در پیشگاه منص...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی اسامه محمد التمیمی . محدث است و از محمدبن سعد و مداینی روایت دارد. او راست مسندی . وفات وی در سال 282 هَ . ق ....
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی حارثه ، صحابی است و ابن فتحون بنقل از طبری آرد که رسول (ص ) دختر حارث جمرة، را خواستگاری کرد، حارث بدروغ ، گف...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی حیسر. رجوع به حارث بن انس بن رافع شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی ربیعه بن مغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم مخزومی . صحابی است و ابن منده از طریق قاسم جرمی آرد که چون حارث بمکه ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی الزبیر. محدث است : ابی حاتم آرد که حسن بن عرفه گفت از پدر خود ازحارث پرسیدم گفت او شیخی است و چندان بزیست ک...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی زید العکلی . از فقهاء و تابعینی است که در کوفه زندگی کرده اند. رجوع به طبقات الفقهاء ابی اسحاق شیرازی چ بغداد...