حارس
نویسه گردانی:
ḤARS
حارس . [ رِ ] (اِخ ) (آفتاب ) (کوه ...) این نام در سفر داوران 1:35 و دور نیست که در نزدیکی عین شمس یا کفر حارث واقع بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن منصور. محدث است . بدو واسطه از ابن الحنفیة در باب جواز فروش مصاحف روایت کند. رجوع به ص 175 کتاب المصاحف ابن ابی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن منصور. مکنی به ابی منصور. تابعی و محدث است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مینا. محدث و از بزرگان عرب صدر اسلام . وی زمان پیغمبر(ص ) را درک کرده . حارث از عمر روایت دارد. بخاری در تاریخ خود ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نبهان . مولی حمزةبن عبدالمطلب . مورخین گویند نبهان غلام حمزه مردی شجاع بود و دو سال پس از شهادت حمزه وفات یافت ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نبیه . صحابی و پدر انس صحابی است . ابوعبدالرحمن سلمی او را در زمره ٔ اصحاب الصفة آرد و پسر او انس حدیثی از وی روایت...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نصرالسهمی و یا حارث بن سهم بصری . صحابی است ، و زبیربن بکار، در الموفقیات ، از طریق محمدبن اسحاق از او شعری در باب ...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن النضر. محدث است . شیخ طوسی او را از رجال شیعه یاد کند و گویدکه عبداﷲ ابن المحبر از او روایت دارد. رجوع به لسان الم...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نضربن حارث انصاری . عدوی در نسب انصار آرد که حارث را صحبت است و قداح گوید که وی بیعة الرضوان را دریافت و پدر او ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نظام ابی جشم بن عمروبن مالک بن جشم بن حاشدبن جشم بن حزان (عمران )بن نوف بن همدان الهمدانی . از بزرگان عرب صدراس...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نعمان . صحابی است . رجوع بحارثةبن النعمان بن نفیع شود.