اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حج

نویسه گردانی: ḤJ
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کردن پیش ... || بازداشتن . || میل فروبردن به جراحت به جهت علاج . سبر. || غلبه کردن به حجّت بر کسی : منه المثل : لج فحج . (منتهی الارب ). به حجت غالب شدن بر کسی . || منفعت کردن . || شاد شدن . (زوزنی ). || (اِ) معاد. || برّ. (منتهی الارب ). || کف . || قدم . || و فی الشرع قصد بیت اﷲ تعالی بصفة مخصوصة فی وقت مخصوصة بشرائط مخصوصة. (تعریفات جرجانی ص 56). قصد طواف کعبه کردن به نیت عبادت و به جای آوردن آن . (منتهی الارب ). زیارت خانه ٔ خدا با شرائط معلوم . قصد کردن طواف بیت اﷲ با شرایط معلومة. حج گزاردن . حج کردن . صاحب کشاف گوید: به فتح حاء مهمله و تشدید جیم منقوطه در لغت قصد به سوی چیزی است . و در شریعت قصد به سوی بیت الحرام یعنی کعبه است به اعمال مخصوصة در وقت مخصوص . و در پاره ای از لغات به کسر حاء مهمله خوانند. برخی گفته اند: کسر لغت اهالی نجد و فتح لغت غیر آنهاست . جمعی دیگر گفته اند: به فتح اسم و به کسر مصدر باشد. و بالعکس نیز گفته اند، چنانچه در فتح الباری و جامعالرموز گفته ، و در بیرجندی آورده که : حج در لغت قصد است و استعمال آن غلبه کرده است بر قصد کعبه برای اجراء اعمال معروف . و حجة به کسر،یک مرتبه حج گزاردن باشد. و قیاس فتح است . جز اینکه شنیده نشده است . خلیل گوید: حج فلان علینا؛ ای قدم . پس لفظ حج اطلاق شده است بر قدوم به سوی مکه -انتهی . زیارت کعبه بدانسان که در شرع وارد است :
ز کافران که شدندی بسومنات به حج
همی گسسته نگشتی بره نفر ز نفر.

فرخی .


یکی که جایگه حج هندوان بکند
دگر که حج کند و بوسه بردهد بحجر.

فرخی .


حسنک را دستوری داد تا به حج رود... حج بکرد و روی به بلخ داد. (تاریخ بیهقی ). خواجه علی از گرگان بازگشت ... و در آن سال که حسنک را دستوری داد تا به حج رود... (تاریخ بیهقی ص 206). اگر حرمت درگاه خلافت را نبودی ناچار قصد بغداد کرده آمدی تا راه حج گشاده شدی . (تاریخ بیهقی ص 294). مردم ولایت را فرموده است تا کار حج راست کنند. (تاریخ بیهقی ص 294). و تا حج کرده است دست از خدمت بکشیده [ ابوالقاسم پسر حصیری ]. (تاریخ بیهقی ص 157). حسنک را دیدم بر آن جمله آورد امیر محمود را آن سال کز حج بازآمد و از نشابور به بلخ رسید. (تاریخ بیهقی ص 418)
باد میدان تو ز محتشمان
چون بهنگام حج رکن حطیم .

(تاریخ بیهقی ص 389).


از جهت حج و بستگی راه امیر غم نموده بود. (تاریخ بیهقی ص 362). اما ایشان باید بیدارتر باشند و جاه حضرت خلافت را بجای خویش برند باز و راه حج گشاده کنند. (تاریخ بیهقی ص 294).
یافته حج و عمره کرده تمام
بازگشته بسوی خانه سلیم .

ناصرخسرو.


پس از میقات و حج و طوف کعبه
جمار و سعی و لبیک و مصلی ...

خاقانی .


پریر نوبت حج بود و مهد خواجه هنوز
از آنسوی عرفات است چشم بر فردا.

خاقانی .


عید ایشان کعبه وز ترتیب پنج ارکان حج
رکن پنجم هفت طوف چار ارکان دیده اند.

خاقانی .


حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم
خود بعهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند.

خاقانی .


از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
بر در فید آسمان را منقطعسان دیده اند.

خاقانی .


ری دیده پس بخاک خراسان رسم چنانک
حج کرده عمره بر اثر آن برآورم .

خاقانی .


جبریل خاطب عرفات است روزحج
از صبح تیغ و از جبل الرحمه منبرش .

خاقانی .


گر حج و عمره کرده اند ازدر کعبه رهروان
ما حج و عمره میکنیم ازدر خسرو سری .

خاقانی .


کعبه را یکبار حج فرض است و حضرت کعبه وار
حج ما هر هفته عمداً برنتابد بیش از این .

خاقانی .


شش حج تمام بر در این کعبه کرده ام
کایزد به حج و کعبه مرا بختیار کرد.

خاقانی .


زین سفر مقصود امسالش تو بودستی نه حج
کالامان گویان بدرگاه آمد و جان تازه کرد.

خاقانی .


کز پی حج رخصتم خواهی ز شاه
کاین سفر دل را تمنا دیده ام .

خاقانی .


گر بخت باز بر در کعبه رساندم
کاحرام حج و عمره تمنا برآورم .

خاقانی .


اقبال بین که حاصل خاقانی آمده است
کاندر سه هر سه عید و دو حج شد میسرش .

خاقانی .


گفتا مپای رو حج و عید دگر برآر
تا هر دو هست بانگ برآید ز حنجرش .

خاقانی .


حج ملوک و عمره ٔ سخت است و عید دهر
بر درگهی که کعبه ٔ کعبه است و مشعرش .

خاقانی .


با قافله ٔ حجاز به شهر آمد گفت از حج می آیم . (گلستان ).
- حج اصغر . رجوع به همین کلمه شود.
- حج ِ اکبر . رجوع به همین کلمه شود.
- حج بالعهد ؛ حج کردن پس از انجام اولین حج یعنی حجةالاسلام که به سبب عهد شرعی واجب شود.
- حج بالنذر ؛ حج کردن برای مرتبه ٔ دوم یا بیش از آن اگر بوسیله ٔ نذر واجب شده باشد.
- حج بالنیابة . رجوع به همین کلمه شود.
- حج بالیمین ؛ همان است اگر بوسیله ٔ قسم و سوگند واجب آید.
- امثال :
حج به سفارش قبول نشود .
دل بدست آور که حج اکبر است .
|| در فقه اسلامی : مجموعه ای از اعمال که در مکه و اطراف آن بجا می آورند. حج عبادتی است که اقدام بدان در صورت وجود استطاعت مالی و صحت مزاج وامنیت ، واجب و هر شخص بالغ و عاقلی مکلف است در تمام عمر یک مرتبه آن را اتیان کند. حج مستلزم انجام افعال بسیار است . و به سه قسم : تَمتع و قِران و اِفرادمنقسم میشود. حج تمتع عبارت است از: آنکه عُمره مقدّم بر حج باشد و کسانی که در بیش از 16 فرسخی شهر مکه اقامت دارند موظفند آن را بجا آورند. در حج ّ قران و افراد عمره مؤخر از حج ّ بوده و اشخاصی که در فاصله ٔ مزبور یا کمتر از آن هستند میتوانند یکی از آن دورا صورت خارجی بخشند. عمره از اعمال ذیل مرکب است : 1- احرام که عبارت از پوشیدن دو جامه است یکی به طرزلنگ و یکی به صورت رِداء و این عمل باید در یکی از میقاتهای واقع، قبل از مکه صورت گیرد. 2- طَواف ، یعنی گردخانه ٔ کعبه با شرایط مخصوصی هفت مرتبه گشتن . 3-دو رکعت نماز طواف بجا آوردن . 4- سعی ، بدین معنی که مابین کوه صفا و مروَه را هفت دفعه پیمودن . 5- تقصیر، یعنی قسمتی از موی سر یا صورت را مثلا چیدن . حج ّ شامل اعمال بیشتری است که مهمترین آنها به طور اجمال عبارت است از: در مکه احرام بستن ، از ظهر تا غروب روز نهم ذیحجه را در عرفات توقف کردن ، بعد به مشعر و مِنی رفتن و در محل اخیر قربانی کردن ، به مکه بازگشتن ، سپس طواف حج و نماز آن را بجا آوردن ، شبهای 11 و 12 و 13 ذیحجه را در مِنی بسر بردن و غیره . در حال احرام ارتکاب امور چندی که قسمتی از آنها: صید حیوان برّی و کشتن آن ، استمتاع از زن حتی عقد او، و تزیین ، حرام و غیر جایز میباشد. صاحب نفایس الفنون متوفی 743هَ . ق . آرد: حج و عمره ، به مذهب ابوحنیفه و مالک سنت مؤکد است و پیش دیگران فریضه . و اداء حج بی حصول پنج شرط صورت نبندد: اسلام ، حُریت ، بلوغ ، استطاعت ، و عقل ، که صحت بدن است ، و قدرت بر زاد و راحله زیاده از نفقه . هر که شرعاً نفقه ٔ او بر او واجب است تا رفتن و آمدن ، و زیاده از قضاء دین و مسکن و لباس و خدمتکار و آنچه لابد او باشد، و امن طریق . و به مذهب مالک قدرت بر راحله ، شرط استطاعت نیست ، تا اگر پیاده تواند رفت برو واجب شود. و اگر کسی را مرضی مزمن باشد که به شدن از آن ممکن نبود و مال داشته باشد و به هیچگونه بخود نتواند گزاردن بر او واجب شود که دیگری رابه اُجرت گرفتن تا از برای او حج بگزارد. و اجیر به مذهب شافعی و احمد، باید که یک بار حج گزارده باشد بر خلاف دیگران . و ابتداء حج شوال است تا عاشر ذُوالحجه . اما فرائض و ارکان حج به مذهب ابوحنیفه دو چیز است : یکی ، وقوف به عرفه . دوم ، طواف زیارت ، و احرام پیش او شرط است مانند رکن . و واجبات شش چیزاند: یکی احرام گرفتن از میقات ، و احرام پیش دیگران رکن است . و میقات اهل مدینه ذُوالحلیفة است ، و میقات اهل شام و مصر جحفة. و میقات اهل عراق ذات عرق ، و میقات اهل یمن یَلملم ، و میقات اهل نجد قَرن و هر که را خانه درون این مواقیت باشد، میقات او از خانه ٔ او باشد. دوم ،سعی میان صفا و مروه ، که ترکش به قربان گوسفندی متخیر شود، و سعی به مذهب دیگران رکن است . سوم ، وقوف به مزدلَفه بعد از نماز صبح روز عید به نزدیک مَشعرالحرام ، و ترک آن موجب قربان است به مذهب او، و آن به مذهب شافعی سنت بود اما شب عید به مزدلفه خفتن و شبهااقامت در منی به قولی از شافعی و احمد واجب است ، و به ترکش قربان لازم است . و به یک قول از شافعی در ترک خفتن در یکی قربانی واجب . علی حده است و به قولی در هر دو یک قربان و به مذهب ابوحنیفه ترک سنت است . چهارم ، موی ستردن به مقدار ربعی از سر، و این به قولی از شافعی رکن است ، و اَقَل ِّ آن به مذهب او سه موی است . پنجم ، رمی هفت سنگ در جمره ٔ عقبه روز نحر در ایام تشریق هر روز بیست ویک ، در سه جای ، و در ترک همه به مذهب ابوحنیفه و یک قول از شافعی یک قربان لازم شود، وبه قولی دیگر از او چهار گوسفند لازم شود. ششم ، طواف وداع . وقت وقوف به عرفه از زوال روز نهم ذُوالحجه است تا برآمدن صبح روز عید، و رکن او حضور است در عَرَفات در جزوی از این وقت به علم او یا بی علم او به خواب یا بیداری . و وقت طواف زیارت از طلوع فجر است تاآخر روز دوّم از ایام تشریق . و واجبات آن شش چیز است : اول ، طهارت از حَدَث و خبث و سِتر عورت . دوم ، ترتیب ، چنانکه خانه در وقت طواف در جانب دست چپ باشد، وابتدا به حجرالاسود کند. سوم ، آنکه به جمله ٔ تن از خانه بیرون باشد و حجر و شادروان از خانه اند. چهارم ، آنکه طواف ، اندرون مسجدالحرام باشد. پنجم ، رعایت عددهفتگانه ، و اگر بر شش اقتصار کند به مذهب شافعی و مالک اصلا جائز نباشد، و به مذهب ابوحنیفه اگر سه گردش از طواف زیارت ترک کند جایز باشد و قربان گوسفندی واجب باشد. ششم ، دو رکعت نماز طواف .
و حج سه نوع است : یکی اِفراد، دوم قران ، سوم تمتع.اِفراد آن است که : در وقت اِحرام نیت حج کند تنها، و بگوید: اللهم انی اُریدُ الحج فَیسرّه ُ لی و تقبلها مِنی . و آنگاه بگوید: لَبیک اللهم لبیک ، ان الحمد و النعمة لک ، و الملک لک ، لاشریک لک . و بعد از اتمام افعال حج بوجهی که گفته شد، از حرم مکه ، به خضراء یاتنعیم ، یا حدیبیة رود، و از آنجا احرام به عمره بندد. و عمره به مذهب ابوحنیفه سنت مؤکد است ۞ . و بگوید: اللهم انی اُریدُ العمرةفیسره لی و تقبلها منی ، و لبیک گویان به مکه آید، و تا کعبه را نبیند تلبیه را قطع نکند. و عمره به مذهب ابوحنیفه سه رکن است و یک شرط. اما ارکانش : طواف است و سعی و حلق و یا تقصیر، و شرطش احرام است . و به مذهب شافعی احرام نیز از ارکان عمره است و در حلق یا تقصیر دو قول است ، و به مذهب مالک حلق یا تقصیر اصلاًرکن عمره نیست . اما قران آن است که : در احرام نیت حج و عُمره با هم کند، و بگوید: اللهم انی ارید الحج و العمرة معاً، فیسرهما لی ، و تقبلهما مِنی ، و تلبیه کند چنانکه در افراد گفته شد، الا آنکه بر قارن پیش از وقوف به عرفه دخول مکه لازم باشد، و چون درآید اول طواف عمره کند، و بعد از آن سعی میان صفا و مروه ، وچون سعی تمام کند به همان احرام باز به طواف قدوم شروع کند، و سعی دیگر در پی آن بکند، و به همان احرام به افعال حج مشغول شود، و پیش از حَلق گوسفندی قربان کند، بعد از جمره ٔ عقبه ، و این جمله به مذهب ابوحنیفه است ، اما به مذهب شافعی و مالک و احمد، قارن چون یک طواف قدوم و یک سعی تمام کند و به افعال حج مشغول شود، قارن باشد، و عمره در حج مندرج گردد. و اگر احرام عمره تنها گیرد در اَشهر حج و پیش از شروع در طواف ، حج را در عمره درآورد و هم قارن باشد. و اما تمتع آن است که : در اشهر حج از میقات به عمره احرام گیرد، و بگوید: اللهم انی ارید العمرة فیسرها لی و تقبلها منی . و حلق یا تقصیر کند به او همه چیز حلال شود.آنگاه از حرم مکه احرام حج کند و بگوید: اللهم انی ارید الحج فیسره لی و تقبله منی . آنگاه به عرفات رود، و بعد از وقوف به عرفه و مزدلفه در روز نحر قربان کند. و در ایام تشریق نیز این قربان روا بود. و اگر بر قربان قادر نباشد، سه روز در ایام حج روزه دارد. و هفت روز بعد از رجوع به خانه ٔ خود به مذهب ابوحنیفه ، و بعد از عرفات و منی به مذهب احمد و به مذهب او آن روزه در ایام تشریق نیز جایز بود، و به مذهب ابوحنیفه روا نباشد. و در تمتع پنج شرط است : یکی ، تقدیم عمره بر حج . دوم ، وقوع عمره در اشهر حج . سوم ، حج کردن همین سال . چهارم ، آن که میان وطن متمتع و میان مکه مسافت قصر نماز باشد. پنجم ، احرام حج از مکه گرفتن و افراد به مذهب شافعی و مالک فاضلتر است . و قران به مذهب ابوحنیفه ، و تمتع به مذهب احمد. اما به مذهب صادق (ع ) بر هر کسی که از مکه به دوازده فرسنگ دور باشد تمتع واجب شود. افراد و قران فرض کسانی باشد که درمکه باشند یا میان ایشان و مکه دوازده فرسنگ باشد. و صورت تمتع آن است که : از میقات به نیت عمره احرام گیرد، و طواف عمره با دو رکعت نماز طواف بگزارد، و بعد از آن سعی کند، و بعد از آن موی بگیرد. پس از مکه از برای حج احرام گیرد و به عرفات رود و در روز عرفه آنجا باشد تا غروب . پس به مشعرالحرام آید و آنجا باشد تا صبح . پس به منی رود، و رمی جمره ٔ عقبه کند، وذبح هدی و حلق به ترتیب و بعد از آن روز یا روز دیگر به مکه رود طواف حج و دو رکعت نماز طواف بگزارد، پس سعی کند و بعد از آن طواف نساء با دو رکعت نماز طواف بگزارد، پس به منی رود و شبهای ایام تشریق آنجا بخسبد، و در سه روز رمی جمرات کند، و هیچیک از آنچه گفته شد بی نیت درست نباشد. و میان افراد و قران در این مذهب هیچ فرقی نیست ، الا آنکه در قران هدی با خود راند و در افراد نه . و در صورت هر دو چنان است که احرام گیرد به حج از میقات ، تا از آنجا که بیرون آید اگر مقام او نزدیکتر از میقات باشد پس وقوف از عرفه بروجهی که گفته شد دریابد، پس وقوف به مشعرالحرام دریابد. پس مناسک منی در روز عید بجای آرد. پس به مکه رود و طواف حج کند یا دو رکعت نماز طواف و بعد از آن سعی . پس طواف نسا با دو رکعت نماز طواف بجای آورد. بعد از احلال آزادی حل احرام به عمره ٔ مفرده گیرد. و عدول از جمیع تمتع به افراد بدین مذهب به اختیار جایزنباشد. و چون این مقدار معلوم شد احتیاط آن باشد که هر که از مکه به دوازده فرسنگ دور باشد حج تمتع بگزارد بر وجهی که مذکور شد بی وقوفین و سعی و طواف نساءو احلال تا حج او باتفاق درست باشد. والسلام . (قسم اول نفائس الفنون از ص 158 - 160 ج 1). شیخ بهائی متوفی (1301 هَ . ق .) گوید: حج ، و در آن مقدمه و هفت مطلب است .
مقدمه : بدان که حج کردن از اعظم ارکان دین است و چون واجب شود تأخیر کردن آن گناه عظیم است و در حدیث این مضمون وارد است که : هر گاه بر شخص حج واجب شود و به حج نرود یا با آنکه مانع شرعی نداشته باشد پس بمیرد در آن وقت مسلمان نخواهد مرد بلکه ارمنی و جهود خواهد مرد. روایات بسیار در کثرت ثواب حج از حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله و حضرات ائمه ٔ معصومین صلوات اﷲ علیهم اجمعین وارد شده و از آن جمله منقول است که شخصی به خدمت حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله آمد، گفت : ای رسول خدای تعالی از خانه ٔ خود به عزم حج بیت اﷲ بیرون آمده بودم چون بدانجا رسیدم وقت حج فوت شد من مرد غنی و مالدارم پس امر فرما که مال خود را در وجهی از وجوه صرف سازم که ثواب آن مثل ثواب حج باشد. پس حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله روی مبارک به آن شخص کرده فرمود که : به کوه ابوقبیس نظر کن که اگر آن کوه تمام زر سرخ شود و آن را در راه خدای تعالی صرف نمائی ثواب آن به ثواب حج نمیرسد. بعد از آن حضرت پیغمبر فرمود که : چون شخصی اراده ٔ حج کند به مهیا ساختن یراق و اسباب راه حج اشتغال نماید هر نوبت که یک چیز از آن یراق و اسباب از زمین بردارد یا بر زمین گذارد خدای تعالی ده ثواب به او می دهد و ده گناه او را می بخشد و ده درجه جای او را در بهشت بلند میسازد و شتری که آن شخص بر آن سوار است هر بار که پاشنه از زمین بردارد یا بر زمین گذارد مثل آن ثوابها خدای تعالی از برای آن شخص می نویسد. مطلب اول در بیان بعضی از آداب حج : چون عزم حج جزم شود باید که ذمه ٔ خود را از حق مردم خلاص سازدو وصیت کند و چون خواهد که از منزل خود بیرون آید عیال و بازماندگان خود را جمع سازد و دو رکعت نماز سازد و دو رکعت نماز سنت بگزارد و بعد از آن این دعا را بخواند: «اللهم انی استودعک الساعة نفسی و اهلی و مالی و ولدی و دینی و دنیای و آخرتی و خواتیم عملی . اللهم احفظ الشاهد منا و الغایب . اللهم احفظنا و احفظ علینا. اللهم اجعلنا فی جوارک . اللهم لاتسلبنا نعمتک و لاتغیر ما بنا من عافیتک و فضلک ». و بعد از آن وداع اطفال و عیال خود کرده تحت الحنک بسته عصای بادام تلخ بدست خود گرفته از منزل بیرون آید و در وقت بیرون آمدن بگوید: بسم اﷲ آمنت باﷲ توکلت علی اﷲ، اﷲاکبر اﷲاکبر اﷲاکبر». و بعد از آن سه نوبت بگوید: «باﷲ اخرج و باﷲ ادخل و علی اﷲ أتوکل ». پس بگوید:«اللهم افتح لی فی وجهی هذا بخیر و اختم لی بخیر وَ قنی شر کل دابة انت آخذ بناصیتها، ان ربی علی صراط مستقیم ». و چون از خانه بیرون آید بر در خانه رو به قبله بایستد و «فاتحه » و «آیةالکرسی » یک نوبت پیش رو و یک نوبت بر دست راست و یک نوبت بر دست چپ بخواند، و بعد از آن این دعا را بخواند: «اللهم احفظنی و احفظ ما معی و سلمنی و سلم ما معی و بلغنی (و بلغ) ما معی ببلاغک الحسن الجمیل یا ارحم الراحمین ». بعد از آن نیت حج به این طریق کند که : متوجه خانه ٔ خدا میشوم که حج اسلام و حج تمتع را بجا آورم برای آنکه بر من واجب است . تقرب به خدا پای در رکاب کند و در آن وقت این دعا بخواند: «بسم اﷲ و باﷲ و اﷲاکبر بسم اﷲ الرحمن الرحیم ». و چون بر پشت مرکب قرار گیرد این دعا را بخواند: «الحمد ﷲ الذی هدانا للاسلام و من علینا محمد صلی اﷲ علیه و آله سبحان الذی سخرَ لنا هذا و ما کنا له مقرنین و اناالی ربنا لمنقلبون . و الحمدﷲ رب العالمین . اللهم انت الحامل علی الظهر و المستعان علی الامر. اللهم بلغنی بلاغاً الی الخیر بلاغاً یبلغ الی مغفرتک . اللهم لاضیر الا ضیرک و لاخیر الا خیرک و لا حافظ غیرک .». و سنت است که در هر منزل که فرودآید در وقت فرودآمدن بگوید: «رب انزلنی منزلا مبارکاً و انت خیرالمنزلین ». و دو رکعت نماز بگزارد و چون از منزل کوچ کند دو رکعت نمازبگزارد. و بدان که بهترین روزها از برای سفر روز شنبه و سه شنبه و پنجشنبه است و در روز دوشنبه سفر بغایت بد است و هم چنین در روز جمعه قبل از نماز و اگر ضرورتی شود که در روز بد سفر کند تصدق باید بکند و متوجه سفر گردد که تصدق تلافی بدی آن روز کند و سنت است فراخ دستی در این سفر مبارک و سعی در خوبی توشه و بسیاری آن ، و در حدیث آمده که اسراف مذموم است مگر در راه حج و سنت است خوش خلقی با هر حال و ملازمان و مکاریان و خشم فروخوردن از ایشان . از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که : هر کس راه خانه ٔ خدا برود اگر سه خصلت درو نباشد حج او هیچ است و آن خوش خلقیست و خشم فروخوردن و صلاح و تقوی شعار خود کردن . مطلب دوم در بیان شرایط وجوب حج : بدان که تا هفت شرط بهم نرسد حج واجب نمیشود. شرط اول : بلوغست ، پس بر طفل حج واجب نیست هرچند مالدار باشد پس اگر ولی او را به حج برد و احرام بندد و قبل از وقوف عرفه یا وقوف مشعر بالغ شود و باقی افعال حج را بجا آورد حج او صحیح است و از حج اسلام مجزی است . شرط دوم ، عقل است ، پس مجنونی که هیچ وقت به هوش نیاید یا اگر به هوش آید و مدت هشیاری او افعال حج را نگنجد بر او حج واجب نیست اما اگر قبل از وقوف عرفات یا وقوف مشعر هشیار شود و باقی افعال حج را در زمان هشیاری بجا آورد حکم او حکم طفل است به طریقی که مذکور شد. شرط سیم ، حریت است ، پس بر بنده حج واجب نیست هرچند بعضی از او آزاد شود اگر برخصت آقا حج کند ثواب دارد و اما این حج از حج اسلام مجزی نیست و هرگاه بعد از آزادی استطاعت حج بهم رساند نوبت دیگر حج بر او واجب است مگر اینکه قبل از یکی از دو وقوف آزاد شود که در این صورت حکم طفل ومجنون دارد. شرط چهارم ، استطاعت یعنی قادر بودن بر خرج راه در رفتن و برگشتن ، از چهارپایان و خیمه و خدمتکاران و باقی ضروریات بحسب حال این کس و اگر شخصی گوید که خرج راه تو در عهده ٔ من است و بر شخص او اعتماد باشد در این صورت نیز حج واجب است و همچنین اگر خود بعضی از خرج داشته باشد و تتمه را شخصی که به سخن او اعتماد باشد متعهد باشد. و از جمله ٔ استطاعت است نفقه ٔ عیال و بازماندگان واجب النفقه از وقت رفتن تا وقت آمدن به خانه ٔ خود خواه قدرت بر آن داشته باشدو خواه دیگری متعهد آن شود و نیز از جمله ٔ استطاعت ،قدرت بر وفای دین مثل قرض و مهر زن و غیر آن پس مادامی که قادر بر وفای آن نباشد حج بر او واجب نمیشود و اگر زن در راه حج احتیاج به محرم داشته باشد و مَحرم بجهت رفاقتی او اجرتی خواهد، این اجرت آن نیز داخل استطاعت است پس اگر بر اجرت او قادر نباشد حج بر او واجب نمیشود. شرط پنجم ، صحت بدنست بحیثیتی که از رفتن به حج مشقت شدید لازم نیاید. شرط ششم ، امنیت راهست پس مادامی که گمان ناامنی داشته باشد حج واجب نیست . شرط هفتم ، آنکه آنقدر وقت باشد که خود را به مکه ٔ معظمه برساند و افعال حج را بجا آورد. پس (اگر) وقت تنگ باشد در آن سال ساقط است . و هرگاه بر زن حج واجب شود میتواند که بی رخصت شوهر به حّج رود اما حج سنتی بی رخصت شوهر نمیتواند کرد. مطلب سیم در بیان انواع حج ّ و ذکر مواقیت : بدان که حج بر سه نوع است : حج ّ تمتع و حج قران و حج افراد. حج تمتع بر شخصی واجب میشود که منزل او از مکه ٔ معظمه شانزده فرسخ دور باشد، وحج ّ قران و افراد بر شخصی واجب میشود که از اهل مکه باشد یا دوری منزل او از آن مکان مقدس کمتر از آن مقدار باشد. و اوّل افعال حج ّ تمتع، احرام عمره است از میقات و میقات مکانی است که حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله قرار داده که حاجیان از آنجا احرام بندندو آن پنج موضعست که هر یکی از آن میقات عمره ٔ تمتع جمعی است : اول : ذوالحلیفه است و آن میقات عمره ٔ جماعتی است که از راه مدینه ٔ مقدسه می آیند. دوم : جحفة است و آن میقات جمعی است که از راه شام می آیند. سیم : یَلملم و آن میقات جمعی است که از راه یمن می آیند. چهارم : قرن المنازل است و آن میقات جمعی است که از راه طایف می آیند. پنجم : عقیق است و آن میقات جمعی است که از راه عراق عرب می آیند. و بدان که احرام بستن قبل از رسیدن به میقات صحیح نیست مگر آنکه شخصی به نذر یا به عهد یا به سوگند بر خود لازم کرده باشد که قبل از رسیدن به میقات احرام ببندد و همچنین گذشتن حاجیان از میقات بی احرام حرام است و اگر از میقات بی احرام گذرند واجب است که برگردند و از میقات احرام ببندند.مطلب چهارم : در بیان افعال حج تمتع است برسبیل اجمال . بدان که افعال حج تمتع هیجده است ، به این ترتیب یعنی باید که هر یک از این افعال را به ترتیبی که مذکور شد بجا آورد: اول ، احرام عُمره بستن . دویم ، طواف خانه ٔ کعبه است . سیم دو رکعت نماز طواف گزارند. چهارم ، سعی بین صفا و مروه کردن . پنجم ، تقصیر کردن ، یعنی چیزی از مو و ناخن گرفتن . و به این پنج فعل افعال عمره ٔ تمتع تمام است . ششم ، احرام حج بستن . هفتم ، وقوف عرفات . هشتم ، وقوف مشعر است . نهم ، جمره ٔ عقبه را هفت سنگریزه زدن . دهم ، قربانی کردنست . یازدهم ، سرتراشیدن یا تقصیر کردن . دوازدهم ، طواف زیارت . سیزدهم ، دو رکعت نماز طواف کردن . چهاردهم ، سعی در مابین صفا و مروه کردن . پانزدهم ، طواف نسا کردن . شانزدهم ، دو رکعت نماز طواف نسا کردن . هفدهم ، سه شب ایام تشریق در منی بودن . هیجدهم ، در هر یک از ایام تشریق هر یکی از جمرات ثلثه را هفت سنگریزه زدن و این آخر افعال واجبی حج است ، و چون از اینها فارغ شود سنت است که به مکه ٔ معظمه عود نماید جهت بجا آوردن طواف وداع و باقی سنتها که بعد از این مذکور خواهد شد، ان شأاﷲ تعالی .
مطلب پنجم : در بیان افعال حج تمتع برسبیل تفصیل و در آن چهار مقصد است : مقصد اول ، در بیان احرام بستن و شروط آن و در آن دو فصل است : فصل اول در ذکر اموری که قبل از شروع در احرام بجا آوردن آن سنت است و آن هشت امر است : اول ، آنکه از اول ماه ذی قعده سر و موی محاسن مطلقاً چیزی نگیرد. دویم ، برطرف ساختن موی زهار و موی بغل تراشیدن یا نوره گذاشتن و نوره افضل است . سیم ، سبیل گرفتن . چهارم ، ناخن چیدن . پنجم ، مسواک کردن . ششم ، غسل احرام کردن ، بعضی از مجتهدین آن را واجب میدانند و اگر بعد از غسل و قبل از احرام بخواب رود یا حدث کند یا چیزی بخورد یا بپوشد یا ببوید که بر محرم خوردن و پوشیدن و بوئیدن آن حرام باشد غسل را اعاده کند. هفتم : نماز احرام گزاردن ، و آن شش رکعت است به سه سلام و اکتفا به چهار رکعت و دو رکعت نیز جایز است و سنت است که در رکعت اول بعد از فاتحه ، سوره ٔ قل یا ایها الکافرون بخواند ودر رکعت دویم بعد از فاتحه ، قل هواﷲ احد. هشتم : آنکه بعد از نماز این دعا بخواند: «الحمدﷲ رب العالمین و صلی اﷲ علی سیدنا محمد و آله الطاهرین . اللهم انی اسئلک ان تجعلنی ممن استجاب لک و آمن بوعدک و اتبع امرک فانی عبدک و فی قبضتک لااوفی الا ما وفیت و لااجد الاما اعطیت و قد ذکرت الحج فاسئلک ان تعزم لی علیه علی کتابک و سنة نبیک صلی اﷲ علیه و آله و تقوینی علی ما ضعفت عنه و تتسلم منی مناسکی فی یسر منک و عافیة و اجعلنی من وفدک الذی رضیت و ارتضیت و سمیت و کتبت .اللهم انی خرجت من شقه بعیدة و انفقت مالی ابتغاءمرضاتک . اللهم فتمم حجتی و عمرتی . اللهم انی ارید التمتع بالعمرة الی الحج علی کتابک و سنة نبیک صلواتک علیه و آله فان عرض َ لی عارض یحبنی فحلنی حیث حبستنی بقدرک الذی قدرت علی . اللهم ان لم تکن حجة فعمرة احرم لک شعری و بشری و لحمی و دمی و عظامی و مخی و عصبی من النساء و الطیب و الثیاب ابتغی بذلک وجهک و الدار الاَّخرة». و بدان که حیض مانع احرام نیست و همچنین مانع غسل احرام نیست ، اما مانع نماز احرام است . فصل دویم ، در بیان باقی اموری که متعلق به احرام است ، وآن چهل وسه امر است : سه امر واجب و چهار امر سنت و دوازده امر مکروه و بیست وچهار امر حرام . اما سه امر واجب : اول ، نیت احرام است به این طریق که احرام عمره ٔتمتع می بندد از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. دویم ، مقارن داشتن نیت است به تلبیات اربعه یعنی بعد از نیت بی فاصله واجب است که یک نوبت بگوید: اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک . سیم : پوشیدن دو جامه ٔ احرام است مردان را از هرچه جایز است نماز در آن ، یکی را لنگ کند و یکی را بر دوش اندازد بشرط آنکه دوخته و شبیه به دوخته نباشد مثل کپنک و زره و زنان را جایز است در احرام پوشیدن دوخت و حریر. اما چهار امر سنت : اول ، آنکه مرد تلبیات را بلند بگوید. دوم ، آنکه تلبیاتی که مذکور میشود اضافه کند بر تلبیات واجب و آن اینست : «ان الحمد و النعمة و الملک لک لاشریک لک لبیک لبیک ذاالمعارج لبیک لبیک داعیاً الی دارالسلام لبیک غفارالذنوب لبیک لبیک اهل التلبیة لبیک لبیک ذالجلال والاکرام لبیک لبیک تبدء و تعاد لبیک لبیک تستغنی و تفتقر الیک لبیک لبیک مرهوباً و مرغوباً الیک لبیک لبیک اله الحق لبیک لبیک ذاالنعماء والفضل الحسن الجمیل لبیک لبیک کشاف الکروب لبیک لبیک عبدک و ابن عبدک لبیک لبیک یا کریم لبیک ». سیم ، از سنتهای احرام آن است که کل تلبیات را که مذکور شد اکثر اوقات بگوید خصوصاً در هر هشت جا: «اول » بعد از هر نماز خواه نماز واجب خواه نماز سنت . «دوم » هر وقت شتری که بر آن سوار است از جا برخیزد. «سیم » هرگاه در راه بر بلندی مثل پشته یا کوهی برآید. «چهارم » هرگاه به سراشیبی درآید. «پنجم » هرگاه از خواب بیدار شود در وقت سحر. «ششم » هرگاه در منزل فرودآید.«هفتم » هرگاه سوار شود و یا فرودآید. «هشتم » هرگاه در راه به شخصی برخورد. چهارم از سنتهای احرام آنکه چون خانه های مکه ٔ معظمه را بیند تلبیات را قطع کند و بعضی از مجتهدین برآنند که در آن وقت قطع تلبیات واجب است . و اما آن دوازده امری که در احرام مکروه است : «اول » به حمام رفتن . «دویم » شستن جامه ٔ احرام هرچند چرکین باشد. «سیم » بو کردن میوه مثل سیب و غیر آن . «چهارم » تکلم کردن به غیر از تلبیات و قرآن و دعا و حاجت ضروری . «پنجم » در جواب احدی لبیک گفتن . «ششم » خوابیدن بر فرشی که سفید نباشد. «هفتم » تراشیدن سر شخصی که احرام نداشته باشد که اگر احرام داشته باشد تراشیدن سر او حرام است . «هشتم » غسل کردن از برای خنک ساختن بدن نه از جهت آنکه سنت است مثل غسل جمعه و غیر آن . «نهم » آنکه جامه ٔ احرام از غیر پنبه باشد. «دهم » آنکه میل میل باشد یعنی خطها و نقطه ها داشته باشد. «یازدهم » آنکه سیاه باشد. «دوازدهم » آنکه در ابتدای احرام جامه ٔ احرام چرکین باشد. اما اگر در اثنای احرام چرکین شود پوشیدن آن مکروه نیست . و اما بیست وچهار امری که در حال احرام بجا آوردن آن حرام است : اول ، شکار کردن یا شخصی را شکار فرمودن یا گفتن که فلان جا شکاری هست یا آلت شکار مثل باز و سگ و دام و تیر و تفنگ به شخصی دادن که شکار کند و این امور حرام است بدو شرط: «شرط اول » آنکه جانور آبی نباشد چه شکار کردن جانوران آبی در حال احرام حرام نیست و مراد از جانوران آبی حیوانی است که در آب تخم کند پس شکار کردن غاز و اردک و باقی حیوانات که در خشکی تخم کند حرام است . «شرط دوم » آنکه خوردن گوشت آن حیوان حلال باشد مثل آهو و کلنگ و غیر آن پس شکار کردن حیوانی که گوشت آن حرام است مثل خوک و پلنگ و چرخ و باز در حال احرام حلال است اما از جمله ٔجانورانی که گوشت آنها حرام است و آن شیر و روباه وخرگوش و خارپشت و سوسمار و یربوعست و اگر شخصی در حال احرام شکار کند آن شکار ملک او نمیشود واجب است که آن را رها کند و خوردن گوشت آن شکار بر محرم حرام است اگرچه دیگری آن را شکار کند و هر شکاری که محرم بکشد میته است و خوردن گوشت آن بر محرم و غیر آن حرام است . دویم ، از بیست وچهار امری که در حال احرام حرام است جماع کردنست و مقدمات وی مثل بوسه ودست بازی کردن با حلال خود و عقد و نکاح بستن از برای خود یا ازبرای دیگری . پس اگر عقد نکاح کند آن عقد باطل است اما رجوع در طلاق و کنیزک خریدن بقصد اینکه بعد از احرام مباشرت کند جایز است . سیم ، گواه شدن بر عقد نکاح و گواهی دادن بر آن . چهارم ، بو کردن مشک و عنبر و صندل و مانند آن ، و در بو کردن گل نرگس و بنفشه و مانند آن میانه ٔ مجتهدین خلاف است . و اصح آن است که بو کردن اینها نیز حرام است و اما شنیدن بوی مشک و عنبر ومانند آن که بر جامه ٔ کعبه میمالند جایز است و همچنین جایز است شنیدن بویهای خوش که در مابین صفا و مروه میباشد. پنجم ، بینی گرفتن محرم از بوی چیزهای بد. ششم ، روغن بر بدن مالیدن خواه خوشبو باشد و خواه نباشد. هفتم ، پوشیدن مرد رختی را که دوخته باشد یا شبیه به دوخته چنانکه قبل از این مذکور شد. هشتم ، پوشیدن چیزی که پشت پا را بپوشد. نهم ، انگشتری در انگشت کردن بجهت زینت نه بجهت آنکه سنت است . دهم ، پوشیدن مردسر و گوش را اگرچه به ارتماس باشد. یازدهم ، آن که در وقت راه رفتن در میانه ٔ چیزی به راه رود که آن چیزبر بالای سر او باشد نه در پهلوی او مثل سایه ٔ دیواراما اگر در سایه ٔ کجاوه و مانند آن راه رود جایز است هرچند آن چیز بر بالای سر او باشد و همچنین جایز است در وقت فرودآمدن در سایه ٔ چیزی راه رود و بنشیند هرچند آن چیز بر بالای سر او باشد مثل خیمه و غیر آن . دوازدهم ، مو از سر یا از بدن جدا کردن . سیزدهم ، ناخن چیدن اگرچه ناخن انگشت زیادتی باشد. چهاردهم ، کشتن شپش یا از بدن یا از جامه ٔ خود انداختن . پانزدهم ، سرمه ٔ سیاه در چشم کشیدن . شانزدهم ، حنا بستن از برای زینت . هفدهم ، در آئینه نگاه کردن . هیجدهم ، دندان کندن . نوزدهم ، سلاح پوشیدن . بیستم ، خون از بدن بیرون کردن اگرچه به مسواک کردن باشد اما اگر از خاریدن کمی بیرون آید قصوری ندارد. بیست ویکم ، جدال است یعنی لاواﷲ و بلی واﷲ گفتن مگر بجهت اثبات حق و نفی باطل . بیست ودوم ، پوشیدن زن طلاآلات و نقره آلات که عادت آن نباشد که مثل آن را بپوشد. بیست وسیم ، اظهار کردن زن زیور خودرا بر شوهر یا بر جمعی که محرم اویند. بیست وچهارم ، زن روی خود را به چیزی پوشیدن که بر روی او برسد. پس میباید که پوشش روی زن به نوعی باشد که مطلقاً بر روی او نخورد. مقصد دوم ، در بیان طواف و مقدمات و شروط آن : بدان که اول افعال عمره ٔ تمتع بعد از احرام طواف خانه ٔ کعبه است و چهل امر به آن متعلق است و مجموع آنها در دو فصل تفصیل میباید. فصل اول ، در بیان آنچه پیش از طواف بجا آورده میشود و آن شانزده امر است : چهار امر واجب و دوازده امر سنت . اما چهار امر واجب : اول ، طهارت از حدث اکبر و اصغر هرگاه طواف واجب باشد، اما در طواف سنتی طهارت از حدث اصغر سنت است . دویم ، ازاله ٔ نجاست از رخت و بدن . سیم ، ستر عورت نمودن بطریق نماز. چهارم ، ختنه کردن چه اگر شخصی را ختنه نکرده باشند طواف او باطل است . و اما آن دوازده امری که قبل از سنت است : اول ، غسل است جهت داخل شدن حرم مکه ٔ معظمه . دویم ، از- خرخاییدن قبل از داخل شدن درحرم مکه ٔ معظمه . سیم ، نعلین کندن و پابرهنه به راه رفتن . چهارم ، نعلین خود را به دست خود گرفتن . پنجم ، در وقت داخل شدن حرم این دعا بخواند: «اللهم انک قلت فی کتابک و اذن فی الناس بالحج یأتوک رجالا و علی کل ضامر یأتین من کل فج عمیق . اللهم انی ارجو ان اکون ممن اجاب دعوتک و قد جئت من شقة بعیدة و من فج عمیق سامعاً لندائک و مجیبا لک و مطیعاً لامرک و کل ذلک بفضلک علی و احسانک الی فلک الحمد علی ما وفقتنی له ابتغی له بذلک زلفةً عندک و القربة الیک و المنزلة لدیک و المغفرة لذنوبی و التوبة علی منها بمنک . اللهم صل علی محمد و آل محمد و حرم بدنی علی النار و آمنی من عذابک و عقابک یا کریم ». ششم ، غسل کردن جهت داخل شدن مکه ٔ معظمه در مسجدالحرام . هفتم ، غسل کردن جهت داخل شدن مکه ٔ معظمه و این غسل زن حیض دار را نیز سنت است . هشتم ، داخل شدن در مسجدالحرام از دری که آن را باب بنی شیبه گویند. نهم ، آنکه در بیرون مسجدالحرام ایستد و بگوید: «السلام علیک ایها النبی و رحمةاﷲ و برکاته ». و بعد از آن بگوید: «بسم اﷲ و باﷲ ماشأاﷲ و السلام علی انبیاء اﷲ و رسله و السلام علی رسول اﷲ والسلام علی اولیأاﷲ و علی ابراهیم خلیل اﷲ و الحمدﷲ رب العالمین ». دهم ، بخضوع و خشوع داخل مسجدالحرام شدن . یازدهم ، آن که چون داخل شود رو به جانب کعبه ٔ معظمه ٔ مشرفه کند و دستها برداشته این دعا را بخواند: «اللهم انی اسئلک فی مقامی هذا فی اول مناسکی ان تقبل توبتی و ان تجاوز عن خطیئتی و تضع عنی وزری الحمدﷲ الذی بلغنی بیته الحرام . اللهم انی اشهد ان هذا بیت الحرام الذی جعلته مثابة للناس و امناً مبارکاً و هدی ً و رحمةً للعالمین . اللهم انی عبدک و البلد بلدک و البیت بیتک جئت اطلب رحمتک و طاعتک مطیعاً لامرک راضیاً بقدرک . اسئلک مسئلة الفقیر الیک الخائف من عقوبتک الرّاجی بمثوبتک . اللهم افتح لی ابواب رحمتک و استعملنی بطاعتک و مرضاتک ». دوازدهم ، آنکه نزدیک حجرالاسود آید ورو به جانب حجر کند و این دعا بخواند: «الحمدﷲ الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدینا اﷲ سبحان اﷲو الحمدﷲ و لااله الااﷲ و اﷲاکبر من خلقه و اکبر مما اخاف و احذرُ لااله اِلااﷲ وحده لاشریک له لَه ُ الملک وله الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی ٌ لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ٔ قدیر. اللهم صل علی محمدو آل محمد و علی جمیعالانبیاء و المرسلین ». بعد از آن حجرالاسود را ببوسد و اگر بواسطه ٔ کثرت و ازدحام نتواند بوسیدن دست خود را به آن برساند و دست خود را ببوسد، و اگر نتواند دست رسانیدن به جانب حجر به دست راست اشاره کند و این دعا بخواند: «اللهم اومن بوعدک و اوفی بعهدک . اللهم امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدُته لتشهد لی بالموالات . اللهم تصدیقاً بکتابک و علی سنة نبیک اشهد ان لااله الا اﷲ وحده لاشریک له و ان محمداً عبده و رسوله . امنت باﷲ و کفرت بالجبت و الطاغوت واللات و العزی و عبادة الشیاطین و عبادة کل ند یدعی من دون اﷲ. اللهم الیک بسطت یدی و فیما عندک عظمت رغبتی فاقبل سعیی و اغفرلی و ارحمنی . اللهم انی اعوذ بک من الکفر و الفقر و مواقف الخزی فی الدنیا والآخرة». و چون از این دعا فارغ شود شروع در طواف کند. فصل دوم : در بیان باقی اموری که متعلق است به طواف و این بیست وسه امر است : یازده امر واجب و دوازده امر سنت .اما یازده امر واجب : اول ، نیت طواف به این طریق که طواف عمره ٔ تمتع میکنم از برای آنکه واجب است تقرب به خدا، و نیت را مقارن طواف سازد بر وجهی که جزء اول جانب چپ او در ابتدای طواف محاذی جزء اول حجرالاسود باشد و این به دو طریق باشد: یکی آنکه در مقابل حجرالاسود بایستد و مقارن نیت خود را بگرداند تا در ابتدای طواف کل بدن او به محاذات کل حجرالاسود بگذرد. طریق دوم ، آنکه در مقابل حجر نایستد بلکه آن را به جانب چپ خود گیرد و بعضی از اجزای بدن خود را پیش بدارد ومحاذی جزء اول حجر نماید و شروع در طواف کند تا کل بدن او به محاذات کل حجر بگذرد و طریق اول افضل است .دویم ، استدامت حکمی یعنی در اثنای طواف قصد امری نکند که منافی طواف باشد مثل قصد حدث و قصد آنکه طواف را به اتمام نرساند. سیم ، آنکه در حال طواف میباید که خانه ٔ کعبه بر دست چپ او باشد. چهارم : آنکه دوری طواف کننده از خانه ٔ کعبه در کل جهات کمتر از دوری مقام ابراهیم علی نبینا و علیه السلام باشد از خانه ٔ کعبه . پنجم ، آنکه گشتن بر گرد خانه ٔ کعبه کمتر از هفت نوبت و زیاده از هفت نوبت نباشد و هر هفت نوبت را شوط گویند و هر هفت شوط یک طواف است . و اگر بعد از فارغ شدن شک کند که هفت شوط کرده یا کمتر یا بیشتر التفات نکند و طواف او صحیح است . اما اگر شک او قبل از فارغ شدن باشد در این صورت از سه حال بیرون نیست : اول آنکه شک کند میانه ٔ هفت شوط و زیاده . دویم ، آنکه شک کند میانه ٔ هفت شوط یا کمتر. سیم ، آنکه یقین داند که هفت شوط نکرده و شک او در میانه ٔ هفت شوط باشد مثل آنکه شک کند میانه ٔ چهاروپنج یا میانه ٔ پنج وشش پس در این صورت اول اگر به رکنی که حجرالاسود در اوست رسیده باشد طواف او صحیح است و اگر به آن رکن نرسیده باشدطواف او باطل است و از سر باید گرفت . و در صورت دویم و سیم مطلقاً طواف باطل است خواه به رکن رسیده باشد و خواه نرسیده باشد و طواف را از سر باید گرفت . ششم ، آنکه چهار شوط اول از پی یکدیگر باشد یعنی فاصله در میانه واقع نشود، پس اگر فاصله در میانه واقع شودطواف را از سر گیرد خواه فاصله بجهت ضرورت واقع شده باشد مثل نماز واجب که وقت آن تنگ شده باشد و خواه بی ضرورت واقع شده باشد. اما در میانه ٔ شوط چهارم و پنجم و در میانه ٔ سه شوط آخر جایز است که فاصله واقع شود مثل نماز سنتی که وقت آن تنگ شده باشد یا قضای حاجت مؤمنی یا داخل شدن بخانه ٔ کعبه و همچنین در سه شوط آخر جایز است قطع شوط کردن بجهت امثال آن امور، اما واجب است که در وقت قطع، مکانی را که در آنجا قطع شده نشان کند تا چون بر سر اتمام آن آید زیاده و کم نشود. هفتم ، آنکه حجر را (بکسر حاء مهمله و سکون جیم ) داخل طواف سازد و آن دیوار است کوتاه در جانب ناودان کعبه . هشتم ، آنکه در وقت طواف چیزی از بدن داخل شادروان کعبه نباشد بلکه باید که کل بدن خارج از شادروان باشد و آن بنائیست در بیخ خانه ٔ کعبه ، متصل به آن از نشانه ٔ دیوار قدیم . خانه ٔ کعبه در قدیم از این وسیعتر بود و شادروان جای دیوار قدیم است ، پس اگر طواف کنان دست بدیوار کعبه گذارند طواف باطل است بجهت آنکه دست او داخل خانه ٔ کعبه خواهد بود. نهم ، آنکه در طواف به طریق متعارف راه رود پس اگر بر یک پا یا بر چهار دست و پاخیزکنان طواف کند صحیح نخواهد بود. دهم ، آنکه آخر شوط هفتم جائی باشد که ابتدای طواف رااز آنجا کرده ، بی زیاده و نقصان . یازدهم ، آنکه دو رکعت نماز طواف کردن در پس مقام ابراهیم علی نبینا و علیه السلام یا در پهلوی آن و مخیر است در قرائت این دورکعت میانه ٔ جهر و اخفات و اگر طواف سنت باشد در هرجا از مسجدالحرام که خواهد این دو رکعت را می تواند گزارد و سنت است که در رکعت اول ، بعد از حمد سوره ٔ قل هواﷲ احد بخواند و در رکعت دوم سوره ٔ جحد. و اما دوازده امر سنت که تعلق به طواف دارد: اول : آنکه چون داخل مسجدالاحرام شود بهیچ امری اشتغال ننماید الا به مقدمه ٔ یازدهم و دوازدهم طواف که قبل از این مذکور شدو بعد از آن بیفاصله شروع در طواف عمره کند مگر آنکه وقت نماز واجب داخل شده باشد یا ترسد که نماز جماعت از او فوت شود. دویم ، بوسیدن حجر اسود در هر شوط وهمچنین رخ خود را بر آن گذاشتن . سیم ، بوسیدن هر رکنی از چهار رکن خانه ٔ کعبه بتخصیص رکن یمانی و رکن عراقی . چهارم ، آنکه یک طرف ردای خود را از زیر بغل راست خود بیرون آورد و بر دوش چپ اندازد و دوش راست را برهنه سازد. پنجم ، گام خود را در حین طواف کوتاه گرداند چه بواسطه ٔ هر گامی شش هزار حسنه جهت این کس نوشته میشود. ششم ، نزدیکی شادروان طواف کردن هرچند گام کمتر شود چه نزدیکی تلافی زیادتی گام میکند. هفتم ، راه رفتن در اثنای طواف نه تند باشد و نه آهسته بلکه میانه باشد. هشتم ، آنکه در اثنای طواف این دعا بخواند: «اللهم انی اسئلک باسمک الذی یمشی به علی ظلل الماء کما یمشی به علی جدد الارض و اسئلک باسمک الذی تهتزبه اقدام ملائکتک و اسئلک باسمک الذی دعاک به موسی من جانب الطور فاستجبت له و القیت علیه محبة منک و اسئلک باسمک الذی غفرت به لمحمد صلی اﷲ علیه و آله ما تقدم من ذنبه و ما تأخر و اتممت علیه نعمتک و ان تفعل بی کذا و کذا». و بعد از آن حاجت خود را از خدای تعالی بخواهد. نهم ، آنکه در اثنای طواف هرگاه محاذی درخانه ٔ کعبه شود صلوات بفرستد. دهم ، آنکه هر وقت که در اثنای طواف به دیوار کوتاهی که در طرف ناودان خانه ٔ کعبه است برسد این دعا بخواند: «اللهم ادخلنی الجنة برحمتک و عافنی من السقم و اوسع علی من الرزق الحلال و ادرء عنی شر فسقة الجن و الانس و شر فسقة العرب و العجم ». یازدهم ، آنکه چون در شوط هفتم به مستجار رسد و آن در زمان سابق در خانه ٔ کعبه بود و الحال بسته شده و علامت آن نمایانست پس باید که رو به آن کند وخود را به آن بچسباند و این دعا بخواند: «اللهم البیت بیتک و العبد عبدک و هذا مکان العائذ بک من النار». و در آن وقت به گناهان خود یک یک اقرار کند، چه در حدیث وارد است که هر مؤمنی که در آن مکان شریف اقرار به گناهان خود کند البته حق تعالی گناهان او را میبخشد. دوازدهم ، آنکه بعد از اقرار به گناهان خود این دعا بخواند: «اللهم من قبلک الروح و الفرج و العافیة. اللهم ان عملی ضعیف فضاعفه لی و اغفرلی ما اطلعت علیه منی و خفی علی خلقک استجیر باﷲ من النار، اللهم قنعنی بما رزقتنی و بارک لی فیما اتیتنی ». و بعد از گزاردن دو رکعت نماز طواف سنتست که نزدیک حجرالاسودآید و آن را ببوسد و به جانب چاه زمزم آید و یک دلوآب بکشد و از آن آب بخورد و بر سر و تن خود بریزد ودر وقت دور ریختن بگوید: «اللهم اجعله علماً نافعاًورزقاً واسعاً و شفاءً من کل داء و سقم ». و بعد ازآن متوجه سعی مابین صفا و مروه شود. مقصد سیم ، در بیان سعی مابین صفا و مروه . بدان که آنچه تعلق به سعی مابین صفا و مروه دارد هیجده امر است : ده امر واجب و هشت امر سنت ، اما ده امر واجب : اول ، نیت سعی است به این طریق که سعی می کنیم میان صفا و مروه هفت شوط در عمره ٔ تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. دوم ، آنکه در وقت نیت پاشنه ٔ پای او بزینه ٔ اول از صفاچسبیده باشد. سیم ، مقارن ساختن نیت به ابتدای رفتن به جانب مروه . چهارم ، استدامت حکمی یعنی قصد امری که منافی نیت است نکند. پنجم ، آنکه از راه متعارف مابین صفا و مروه رود نه از مسجدالحرام و غیر آن . ششم ، آنکه سعی از هفت شوط کمتر یا بیشتر نباشد. هفتم ، موالات است یعنی هر هفت شوط از پی هم باشد بیفاصله به طریقی که در طواف مذکور شد، و بعضی از مجتهدین برآنند که موالات شرط نیست . هشتم ، آنکه جمیع مسافت مابین صفا و مروه را قطع کند و چیزی در میان نگذارد. پس چون ازصفا به مروه رسد چنان کند که سر انگشتان پا به زینه ٔ اول مروه برسد و چون خواهد که از مروه به صفا رود پاشنه ٔ پا را به زینه ٔ اوّل مروه ملصق سازد پس جانب صفا رود و این قاعده را منظور دارد تا هفت شوط را باتمام رساند. نهم ، آنکه اگر طواف را به روز کرده باشدسعی را به روز دیگر تأخیر نکند بلکه شب بجا آورد بعضی از مجتهدین تأخیر روز دیگر جایز داشته اند. دهم ،آنکه سعی بعد از طواف واقع شود پس اگر قبل از طواف بفعل آورد سعی باطل خواهد بود. و اما آن هشت امری که در سعی سنت است : اول ، آنکه چون از مسجدالحرام بجهت سعی بیرون رود باید که از در صفا بیرون رود و جای آن الحال داخل مسجدالحرام است اما دو ستون بجهت علامت آن گذاشته اند پس باید که از مابین دو ستون بگذرد. دویم ، طهارت از حدث اکبر و اصغر. سیم ، ازاله ٔ نجاست از بدن و رخت . چهارم ، آنکه چون از مسجدالحرام بیرون آیدبه بالای صفا رود و رو به کعبه ایستد در مقابل رکنی که حجر اسود در اوست و هفت نوبت اﷲاکبر بگوید و هفت نوبت «لا اله الااﷲ». و سه نوبت «لا اله الااﷲ وحده لاشریک له ، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ٔ قدیر». و بعد از آن سه نوبت صلوات بفرستد و سه نوبت «اﷲاکبرالحمدﷲ علی ما هدانا و الحمدﷲ علی ما ابلانا و الحمدﷲ الحی القیوم و الحمدﷲ الحی الدایم ». و سه نوبت بگوید: «اشهد ان لا اله الااﷲ و اشهد ان محمداً عبده و رسوله لانعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون ». و سه نوبت بگوید: «اللهم انی اسئلک العفو و العافیة و الیقین فی الدنیا و الاَّخرة». و سه نوبت بگوید: «اللهم آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الاخرة حسنةً و قنا عذاب النار». بعد از آن صد نوبت «اﷲاکبر» بگوید و «لااله الااﷲ» صد نوبت و «الحمدﷲ» صد نوبت «سبحان اﷲ» صد نوبت بعد از آن بگوید: «لا اله الااﷲ وحده ، وحده انجز وعده ، و نصر عبده ، و غلب الاحزاب وحده فله الملک و له الحمد وحده . اللهم بارک لی فی الموت . اللهم انی اعوذ بک من ظلمةالقبر و وحشته . اللهم اظلنی فی عرشک یوم لاظل الا ظلک استودع اﷲ الرحمن الرحیم الذی لایضیع ودائعه دینی و نفسی و اهلی و مالی . اللهم استعملنی علی کتابک و سنة نبیک و توفنی علی ملة ابراهیم و اعذنی من مضلات الفتن ». پس سه نوبت اﷲاکبر بگوید و دو مرتبه ٔ دیگردعای استودع اﷲ تا آخر بخواند پس باز یک مرتبه اﷲاکبر و یک مرتبه دیگر این دعا را بخواند: «اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبته قط فان عدت فعد علی بالمغفرة و انک انت غنی عن عذابی و انا محتاج الی رحمتک فیا من انا محتاج الی رحمته ارحمنی . اللهم افعل بی ما انت اهله و لاتفعل بی ما اهله تعذبنی و لن تظلمنی اصبحت اتقی عذابک و لااخاف ُ جورک فیا من هو عدل لایجور ارحمنی ». و اگر فرصت خواندن کل این دعاها و ذکرها نداشته باشد آنچه از آن جمله میسر باشد بخواند و چون فارغ شود از صفا به زیر آید و شروع در سعی نماید و بدان که بر بالای صفا رفتن و آنجا این دعا را خواندن مردان را سنت است و زنان را سنت نیست . پنجم ، از سنتهای سعی آن است که در آخر شوط اول چون به مروه رسد بر بالای آن رود ومقابل کعبه ایستد و ادعیه ای که در بالای صفا خوانده آنجا نیز بخواند. ششم ، آنکه پیاده سعی کند مگر آنکه ترسد که بواسطه ٔ تعب نتواند به توجه تمام مشغول دعا شود. هفتم ، آنکه در اوّل هر شوط و آخر آن تند به راه نرود مگر در مابین مناره و کوچه ٔ عطاران که آنجا تند رفتن اولیست خواه پیاده باشد خواه سواره ، و این تند رفتن مردان را سنت است و زنان را سنت نیست . هشتم ، آنکه در اثنای سعی این دعا را بخواند: «اللهم اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاجل الاکرم یا ذاالمن و الفضل و الکرم و النعماء و الجود اغفرلی ذنوبی . انه لایغفر الذنوب الا انت ». مقصد چهارم ، در بیان احکام تقصیر و احرام حج ّ: بدان که بعد از فارغ شدن از سعی باید که تقصیر کند یعنی ناخن بگیرد خواه از دست و خواه از پا یا از موی بدن چیزی ازاله کند اگرچه بقدر سر مو باشد خواه به مقراض و خواه به نوره کشیدن و خواه بتراشیدن . اما تراشیدن همه ٔ سر جایز نیست اما تراشیدن بعضی جایز است ، و نیت چنین کند که : تقصیرمیکنم در عمره ٔ تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا و مقارن نیت به تقصیر مشغول شود و چون تقصیر بفعل آورد جمیع آنچه به احرام حرام شده بود، حلال میشودو تقصیر آخر افعال عمره است ، و سنت است که تقصیر درمروه واقع شود و مکروه است طواف خانه ٔ کعبه بعد از سعی و قبل از تقصیر، و واجب است که بعد از تقصیر به احرام حج اشتغال نماید و جمیع آنچه در احرام عمره مذکور شد از مقدمات و غیر آن در احرام حج معتبر است . ومیقات این احرام شهر مکه است و نیت چنین کند که احرام حج تمتع بجا میاورم از برای آنکه واجب است تقرب به خدا و نیت را مقارن تلبیات سازد و سه امر در این احرام سنت است : اول ، آنکه در روز هشتم ماه ذی الحجة واقع شود. دوم ، آنکه در مسجدالحرام باشد و افضل آن است که زیر ناودان خانه ٔ کعبه واقع شود. سوم ، بلند گفتن تلبیة در مکانی که آنجا احرام بسته اگر پیاده باشد و اگر سواره باشد در وقتی که شتری که بر آن سوار است از جا برخیزد. و واجب است که بعد از احرام بستن به عرفات رود و از وقت پیشین تا وقت شام در عرفات توقف نماید و چون شام شد، به مشعرالحرام رود تا طلوع آفتاب آنجا توقف نماید بعد از آن به منی رود و در آنجا روز عید، میلی را که جمره ٔ عقبه گویند، هفت سنگریزه بزند، و بعد از آن قربانی کند و بعد از آن سر بتراشد و به مکه مراجعت نماید بجهت زیارت و سعی و طواف نسا و بعد از آن به منی عود نماید، بجهت بودن آنجا در شبهای تشریق و رمی جمرات ثلث و این اعمال در چهار فصل بتفصیل مذکور میشود: فصل اول ، در بیان وقوف عرفات ، بدان که مراد از وقوف عرفات بودن در آن موضع شریف است از پیشین تا شام خواه ایستاده باشد و خواه نشسته و خواه تکیه کرده و خواه پیاده و خواه سواره و پیش از داخل شدن در عرفات هفت امر سنت است : اول ، آنکه رفتن از مکه به جانب عرفات در روز هشتم ماه ذی الحجة باشد نه قبل از آن و آن روز را یوم ترویه گویند، اما اگر بیمار شود یا از کثرت ازدحام در راه ملاحظه نماید قبل از یوم ترویه به یک روز یا دو روز یا سه روز از مکه بیرون رفتن او قصوری ندارد. دویم ، آنکه چون متوجه عرفات شود، این دعا بخواند: «اللهم الیک صمدت و ایاک اِعتمدت و اردت وجهک اسئلک ان تبارک لی فی رحلی و ان تقضی لی حاجتی و ان تجعلنی ممن تباهی به الیوم من هوافضل منی ». سیم ، آنکه در راه عرفات چون به منی رسد این دعا بخواند:«اللهم هذه منی و هی ما مننت به علینا من المناسک فاسئلک ان تمن ُ علی بما مننت به علی انبیائک فانما انا عبدک و فی قبضتک ». چهارم ، آنکه ظهر و عصر و مغرب و عشا را در منی بگذارد. پنجم ، آنکه درشب نهم ماه ذیحجه که شب عرفه است در منی تا طلوع آفتاب توقف نماید. ششم ، آنکه بعد از آن از منی متوجه عرفات گردد. هفتم ، آنکه خیمه ٔ خود را در بیرون زمین عرفات بزند در مکانی که به عرفات متصل است ، آن مکان را نَمِرَه گویند. واجب است که اول وقت پیشین نیت وقوف عرفات بکند، به این طریق که توقف در عرفات می کنم ، از این وقت تا شام در حج اسلام حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا و برحکم نیت بماند تا وقت شام .و بعد از دخول در عرفات دوازده امر سنت است که در اثنای وقوف بفعل آورد: اول ، غسل کردن جهت وقوف و نیت چنین کند که غسل وقوف در عرفات میکنم ، از برای اینکه سنت است تقرب به خدا و باید که این غسل بعد از ظهر در اول وقوف واقع شود. دوم ، با وضو بودن . سوم ، ظهر وعصر در اول وقت با هم جمع کردن به یک اذان و دو اقامه . چهارم ، بر پا ایستادن از وقت ظهر تا وقت شام . پنجم ، رو به قبله کردن از اول وقت تا آخر وقت . ششم ، خاطر خود را به هیچ امری مشغول نساختن مگر توجه به درگاه الهی . هفتم ، آنکه میانه ٔ او و آسمان حایلی نباشد،مثل خیمه و غیر آن . هشتم . گناهان خود را یک یک شمردن و استغفار کردن . نهم ، دعا کردن از برای برادران مؤمن و باید که کمتر از چهل نفر نباشند. دهم ، آنکه صدنوبت «الحمدﷲ» و صد نوبت «لااله الااﷲ» و صد نوبت «اﷲاکبر» و صد نوبت «سبحان اﷲ» بگوید. یازدهم ، آنکه صد نوبت «قل هواﷲ احد» بخواند. دوازدهم ، آنکه این دعا رابخواند: «اللهم انی عبدک فلاتجعلنی من اخیب وفدک و ارحم مسیری الیک من الفج العمیق اللهم رب المشارق کلها فک رقبتی من النار و اوسع علی من رزقک الحلال و ادرء عنی شر فسقة الجن و الانس و شر فسقة العرب و العجم .اللهم لاتمکر بی و لاتخدعنی و لاتستد رجنی . اللهم انی اسئلک بحولک و قوتک و جودک و کرمک و منک و فضلک یا اسمعالسامعین و یا ابصرالناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا ارحم الراحمین ان تصلی علی محمد و آل محمد». و بعد از آن حاجت خود را از خدای تعالی طلب نماید و بعد از آن رو به جانب آسمان کند و بگوید: «اللهم حاجتی الیک التی ان اعطیتنیها لم یضرنی ما منعنی و ان منعتنیها لم ینفعنی ما اعطیتنی اسئلک خلاص رقبتی من النار. اللهم انی عبدک و ملک یدک ناصیتی بیدک و اجلی بعلمک اسئلک ان توفقنی لما یرضیک عنی و ان تسلم منی مناسکی التی اریتها ابراهیم خلیلک علیه السلام و دللت علیها نبیک محمداً صلی اﷲ علیه و آله . اللهم ، اجعلنی ممن رضیت عمله و اطللت عمره و احییته بعد الموت حیوة طیبة لااله الااﷲ وحده لاشریک له ، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ٔ قدیر. اللهم لک الحمد کالذی تقول و خیراً ممانقول و فوق ما یقول القائلون . اللهم انی اعوذبک من الفقر و من وسواس الصدر و من شتات الامر و من عذاب القبر، اللهم اجعل فی قلبی نوراً و فی سمعی نوراً و فی بصری نوراً و فی لحمی نوراً و اعظم لی نوراً یارب یوم الفاک انک علی کل شی ٔ قدیر برحمتک یا ارحم الراحمین ». و بدان که دعاهای روز عرفه که از حضرات ائمه ٔ معصومین صلوات اﷲ علیهم اجمعین نقل شده بسیار است و افضل آن دعاها دو دعاست : یکی دعای حضرت امام حسین علیه السلام که مشهور است و دیگری دعای حضرت امام زین العابدین علیه السلام که در صحیفه ٔ کامله مذکور است و چون هر یک از این دو دعا بغایت طویل بود، در این مختصر مذکور نشد. فصل دوم : در احکام وقوف به مشعرالحرام چون وقت مغرب داخل شود، پیش از نماز مغرب از عرفات متوجه مشعرالحرام شود و چون اراده ٔ بیرون آمدن از عرفات کنداین دعا بخواند: «اللهم لاتجعله آخر العهد من هذا الموقف و ارزقنیه ابداً ما ابقیتنی و اقلبنی الیوم مفلحاً منجحاً مستجابا لی مرحوماً مغفوراً بافضل ما ینقلب به الیوم احد من وفدک علیک و اعطنی افضل ما اعطیت احداً منهم من الخیر و البرکة و الرحمة و الرضوان والمغفرة و بارک لی فیما ارجع الیه من اهل او مال او قلیل او کثیر و بارک لهم فی برحمتک یا ارحم الراحمین ». و می باید که در وقت رفتن به جانب مشعر بتأنی راه رود و در کمال خضوع و خشوع و در راه رفتن به استفغار و طلب خلاصی از آتش جهنم مشغول باشد و چون به مشعرالحرام رسد واجب است که نیت کند به این طریق که از این وقت تا طلوع آفتاب توقف میکنم در مشعرالحرام درحج اسلام حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. وسنت است که در آنجا نه امر بجا آورد: اول ، آنکه قبل از بار فرودآوردن نماز مغرب و عشار به یک اذان و دواقامه بگزارد. دوم ، نافله ٔ مغرب را بعد از عشا بگزارد. سیم ، آنکه آن شب را که شب عید قربان است ، احیا بدارد. چهارم ، آنکه تا صبح بذکر و دعا و تلاوت قرآن مشغول باشد. و از جمله ٔ دعاها این دعا بخواند: «اللهم هذه جمع. اللهم انی اسئلک ان تجمع لی فیها جوامع الخیر. اللهم لاتؤیسنی من الخیر الذی سئلتک ان تجمعه لی فی قلبی ثم اطلب به الیک ان تعرفنی ماعرفت اولیائک فی منزلی هذا و ان تقینی جوامع الشر». پنجم ، آنکه اول شب غسل کند و نیت چنین کند که غسل بودن در مشعرالحرام میکنم از برای آنکه سنت است تقرب به خدا. ششم ، آنکه تا طلوع آفتاب طاهر از حدث اکبر و اصغر باشد. هفتم ، آنکه اگر حج اول باشد بر بالای کوهی که در مشعرالحرام واقع است برود در آنجا ذکر الهی بجا آورد. هشتم ، آنکه هفتاد سنگریزه که بجهت رمی جمرات مقرر است ازمشعرالحرام بردارد. واجب است که آن شب تا صبح در مشعرالحرام باشد و چون فجر طالع شود اولی آن است که نیت علیحده بجهت وقوف مشعر کند به این طریق که توقف میکنم در مشعرالحرام در حج تمتع از این وقت تا طلوع آفتاب از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. و سنت است که به حمد الهی و صلوات بر حضرت رسالت پناهی صلی اﷲ علیه و آله و دعا کردن اشتغال نماید، و از جمله ٔ دعاها این دعا بخواند: «اللهم رب المشعرالحرام فک رقبتی من النار و اوسع علی من رزقک الحلال و ادرء عنی شر فسقةالجن و الانس و شر فسقة العرب و العجم . اللهم انت خیر مطلوب الیه و خیر مدعو و خیر مسؤول و لکل وافد جائزة فاجعل جائزتی فی موطنی هذا ان تقیل عثرتی و تقبل معذرتی و ان تجاوز عن خطیئتی ثم اجعل التقوی من الدنیا زادی ». نهم ، آنکه چون آفتاب برآید به جانب منی رود و جایز است زنان را و شخصی را که ضرورتی باشد آنکه قبل از طلوع فجر از مشعرالحرام به جانب منی رود. فصل سیم : در رفتن به جانب منی از مشعرالحرام و بیان افعال ثلاثه ٔ مناسک منی ، عید روز قربان در منی واجب است که بعمل آید چون از مشعرالحرام متوجه منی شود و در راه بوادیی رسد که آن را وادی محشر گویند، سنت است که در آن موضع موازی صد گام تند رود و این دعا بخواند: «اللهم سلم عهدی و اقبل توبتی و اجب دعوتی و اجعلنی فیمن ترکت بعدی ». و چون به منی رسد واجب است که افعال ثلاثه ٔ مناسک منی را در روز عید قربان به ترتیب بجا آورد. فعل اول ، رمی جمره ٔ عقبه است یعنی زدن میلی که آن را جمره ٔ عقبه گویند به هفت سنگریزه و در رمی جمره ٔ عقبه هشت امر واجب : اول ، نیت کردن به این طریق ، که این میل را میزنم به هفت سنگریزه در حج اسلام و حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. دویم ، نیت را مقارن شروع در رمی کردن دارد. سیم ، استدامت حکمی یعنی مدام برحکم نیت بودن تا آخر رمی . چهارم ، هفت سنگریزه را یک یک انداختن پس اگر هفت را به یک دفعه اندازد یکی آنها حساب است و باقی محسوب نیست . پنجم : هر یک از هفت سنگریزه به این طریق به آن میل رسانیدن . ششم : همه ٔ آن سنگریزه ها را از زمین حرم برچیدن . هفتم ، مجموع هفت سنگریزه بکر باشد یعنی بهیچ یک ازآنها رمی جمره نشده باشد. هشتم ، آنکه بعد از طلوع آفتاب روز عید قربان در منی باشد. و اما آن دوازده امر که سنت است و در رمی جمره ٔ عقبه معتبر است : اول ، آنکه در وقت رمی وضو داشته باشد. دویم ، پیاده بودن نه سواره . سیم ، وقتی که هفت سنگریزه را در دست داشته باشد و خواهد به میل بزند، این دعا بخواند: «اللهم هؤلاء حصیاتی فاحصهن لی و ارفعهن فی عملی ». چهارم ، آنکه در وقت انداختن هر یک از آن سنگریزه ها اﷲاکبر بگوید و این دعا بخواند که : «اللهم ادحرعنی الشیطان . اللهم تصدیقاً بکتابک و علی سنة نبیک صلی اﷲ علیه و آله .اللهم اجعله حجاً مبروراً و عملا مقبولا و سعیاً مشکوراً و ذنبا مغفوراً». پنجم ، آنکه در وقت رمی جمره ٔ عقبه رو به جمره کند و پشت به قبله . ششم ، آنکه دوری رمی کننده از جمره در وقت رمی ده ذرع تا پانزده ذرع شرعی باشد. هفتم ، آنکه سنگریزه ها را بر شکم انگشت زهگیر گذارد و بر پشت بند اول انگشت شهادت بیندازد. هشتم ، آنکه سنگریزه ها را چیده باشد نه آنکه سنگی را بشکند و به سنگریزه های آن رمی کند. نهم ، آنکه آن سنگریزه ها را از مشعرالحرام چیده باشد. دهم ، آنکه سنگریزه هارا بشوید. یازدهم ، آنکه هر یک از سنگریزه ها به مقدار بند بالای انگشت باشد. دوازدهم ، آنکه رنگ هر یک مخالف رنگ دیگری باشد. فعل دوم : از افعال ثلاثه ٔ مناسک منی که روز عید در منی بجا آوردن آن واجب است قربان کردنست ، و در آن ده امر واجب است و شش امر سنت . اما ده امر واجب : اول ، آنکه قربانی گوسفند باشد یا بز و یا گاو یا شتر و اگر غیر از اینها را مثل اسب یا آهو قربان کند آن قربان صحیح نیست . دویم ، آنکه اگر قربانی گوسفند باشد کمتر از هفت ماهه نباشد و اگر بز یا گاو باشد یک سال تمام کرده باشد و در سال دویم داخل شده باشد. سیم ، آنکه بیمار نباشد و گری نداشته باشد ولاغر و لنگ و خصی و گوش بریده نباشد و شاخ اندرونی اوشکسته نباشد. چهارم ، آنکه کلاً از یک شخص باشد. پس جایز نیست که شخصی دیگر در قربانی شریک باشد. پنجم ، آنکه در وقت کشتن قربانی نیت چنین کند که : این قربانی را میکشم در حج اسلام و حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. ششم ، آنکه نیت را مقارن اول ذبح سازد اگر قربانی غیر شتر باشد، و مقارن اول نحر سازد اگر قربانی شتر باشد و نحر آن است که کاردی یا حربه ای در گودی که میانه ٔ بیخ گردن و سینه ٔ شتر واقع است بزند. هفتم ، استدامت حکمی تا آخر ذبح یا آخر نحر. هشتم ، خود مباشر کشتن قربانی گردد یا شخصی را نایب خود سازد و نایب نیت چنین کند که این قربانی را میکشم به نیابت فلانی در حج اسلام و حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا و اولی آن است که هر دو نیت کنند. نهم ، آن که قربانی کردن در روز عید واقع شود و اگر متعدد باشد در باقی ایام ذیحجه جایز است . دهم ، آنکه بعضی از آن را تصدق کند و بعضی را خود بخورد و بعضی راهدیه بکند. و اما آن شش امر که در قربان کردن سنت است : اول ، آنکه اگر قربانی ، گوسفند یا بز باشد باید که نر باشد و اگر شتر و یا گاو باشد باید که ماده باشد. دویم ، آنکه فربهی آن نمایان باشد نه آنکه در فربهی و لاغری میانه باشد. سیم ، آنکه آن را در عرفات حاضرکرده باشند. چهارم ،آنکه اگر قربانی شتر باشد دست چپ او را مابین زانو و پاشنه ببندد. پنجم ، آنکه اگر شخصی را در کشتن قربانی نایب خود سازد دست خود را در وقت کشتن بر دست او گذارد. ششم ، آنکه در وقتی که خواهد که قربانی کند این دعا بخواند: «وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین . ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی ﷲ رب العالمین ، لاشریک له و بذلک امرت و انا اول المسلمین . اللهم منک و لک بسم اﷲ و اﷲاکبر. اللهم تقبل منی ». فعل سیم از افعال ثلاثه ٔ مناسک منی که روز عید قربان بفعل آوردن آن واجب است آن است که بعد از قربانی کردن از موی خود چیزی ازاله کند خواه بتراشیدن و خواه بغیر آن و زن را تراشیدن سر جایز نیست و در ازاله کردن مو سه امرواجب است و هفت امر سنت . اما آن سه امر واجب : اول ، نیت به این طریق که ، از موی بدن چیزی ازاله میکنم درحج اسلام حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. دوم ، مقارن داشتن نیت به مو ازاله کردن . سیم ، استدامت حکمی و اما آن هفت امر که سنت است : اول ، آنکه دروقت ازاله کردن مو رو به قبله باشد. دویم ، آنکه در آن وقت بگوید: «بسم اﷲالرحمن الرحیم . اللهم اعطنی بکل شعرة نوراً یوم القیامة». سیم ، آنکه در تراشیدن سر شروع از جانب راست کند. چهارم ، آنکه کل سر را بتراشد. پنجم ، آنکه اگر بر سر مو نداشته باشد پاکی را بر سر بکشد. ششم ، آنکه مو را در منی دفن کند. هفتم ، آنکه بعد از مو ازاله کردن ناخن بچیند و سبیل بگیرد و بعد از فارغ شدن از افعال ثلاثه ٔ مناسک منی ، حلال میشود بر او هر آنچه بر محرم حرام شده بود مگر زن و بوی خوش . فصل چهارم : در بیان باقی افعال حج ، و چون مناسک منی را بجا آورد واجب است که به مکه مراجعت نماید جهت بجا آوردن پنج امر: و آن طواف حج است ، و دو رکعت نماز آن ، و سعی مابین صفا و مروه کردن ، و طواف نسا و دو رکعت نماز آن و چون سه امر اول را بفعل آورد بوی خوش حلال میشود، اما زن وقتی حلال میشود که طواف نسا رابا دو رکعت آن بجا آورد. واجب است که این پنج امر را بترتیبی که مذکور شده بفعل آورد و جمیع آنچه در طواف عمره و سعی آن مذکور شد از امور واجبی و سنتی در این دو طواف و سعی معتبر است و فرق همین در نیت است .پس در طواف حج نیت چنین کند که طواف حج اسلام حج تمتع میکنم از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. و در طواف نسا نیت چنین کند که طواف نسا میکنم . و در حج اسلام حج تمتع از برای آنکه واجب است تقرب به خدا. و نیت طواف این دو طواف و نیت سعی مابین صفا و مروه بر این قیاس کند. و چون از این پنج امر فارغ گردد واجب است که به منی عود کند جهت بجا آوردن چهار امر: اول ، در منی بودن سه شب ایام تشریق و آن یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه ذی الحجه است و جایز است شخصی را که در احرام عمره و حج شکار و مباشرت به زن نکرده باشد آنکه در شب سیم در منی نماند و آنکه بعد از وقت ظهر روزدوازدهم از منی بیرون رود مگر آنکه در وقت مغرب شب سیزدهم در منی باشد که در این صورت بودن آن شب در منی واجب است و بیرون رفتن جایز نیست ، و در هر یک از این سه شب تا صباح ماندن در منی لازم نیست بلکه آنقدر توقف نماید که نصف شب بگذرد و بعد از آن بیرون میتواند رفت و جایز است بجا ماندن آن شب در منی و ماندن آن شب در مکه بشرط آنکه تا صبح به عبادت مشغول باشد. دوم ، رمی کردن جمره ٔ اولی در هر یک از روزهای تشریق به هفت سنگریزه . سیم ، رمی جمره ٔ وسطی در آن سه روز به همان طریق ، و واجب است این ترتیب را مرعی داشتن و وقت رمی از طلوع آفتاب است تا وقت شام و اگر شخصی راعذری باشد، جایز است که شب رمی کند و بدان که آداب سنتی این رمی بطریقی است که قبل از این بتفصیل مذکورشد و فرقی نیست ، الا در دو امر: اول ، آنکه هر یک از جمره ٔ اولی و جمره ٔ وسطی در وقت رمی بر دست راست گیرد. دویم ، آنکه بعد از رمی هر یک از این دو جمره اندکی در نزد آن ایستد و بحمد و صلوات و دعا اشتغال نماید، اما بعد از رمی جمره ٔ عقبه ایستادن نزد آن سنت نیست و بدان که این رمی آخر افعال واجبی حج است و جایزاست که از منی به وطن خود برگردد، بی آنکه به مکه معاودت نماید. اما معاودت بجهت وداع خانه ٔ کعبه سنت است ، پس چون خواهد که به مکه معاودت کند، سنت است که در مسجد خیف شش رکعت نماز بگزارد، پس دو رکعت نماز به یک سلام و بعد از آن متوجه کعبه شود و آداب دخول مکه و مسجدالحرام از غسل و غیر آن بطریقی است که قبل از این مذکور شد. و بدان که داخل شدن در خانه ٔ کعبه سنت است و واجب نیست و آداب آن نه است : اول ، غسل کردن . دویم ، آنکه حلقه ٔ در را در وقت دخول بدست بگیرد. سیم ، آنکه کمال خضوع و خشوع در وقت داخل شدن بجا آورد. چهارم ، آنکه داخل شود و بگوید: «اللهم انک قلت و من دخله کان آمنا فآمنی من عذابک عذاب النار». پنجم ، آنکه بر سنگ سرخی که مابین دو ستون خانه ٔ کعبه فرش است ، دو رکعت نماز بگزارد و در رکعت اول بعد از فاتحه ،سوره ٔ حم سجده بخواند و در رکعت دویم بعد از فاتحه از آیات قرآن ، به عدد آیات حم سجده بخواند و آن پنجاه وچهار آیه است . ششم ، آنکه در هر رکنی از چهار کنج خانه ٔ کعبه دو رکعت نماز بگزارد و بعد از آن این دعا را بخواند: «اللهم من تهیاء و تعباء و اعد و استعد لوفادة الی مخلوق رجاء رفده و جوائزه و نوافله و فواضله فالیک کان یا سیدی تهیتی و تعبیتی و استعدادی رجاء رفدک و نوافلک و جوائزک فلاتخیب الیوم رجائی یا من لایخیب سائله و لاینقص نائله برحمتک یا ارحم الراحمین . فانی لم آتک الیوم بعمل صالح قدمته و لا شفاعة مخلوق رجوته ولکن اتیتک مقراً بالذنوب و الاسائة علی نفسی فانه لاحجة لی و لا عذر فاسئلک یا من هو کذلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تعطینی مسئلتی و تقیلنی عثرتی و تقلبنی رغبتی و لاتردنی محروماً و لامجبوهاً و لاخائباً یا عظیم یا عظیم ارجوک للعظیم اسئلک یا عظیم ان تغفرلی الذنب العظیم لا اله الا انت ». هفتم ، آنکه در اندرون خانه ٔ کعبه سر به سجده نهد و این دعا را بخواند: «اللهم لایرد غضبک ، الاحلمک و لاینجی منک الا التضرع الیک فهب لی یا الهی من لدنک فرجا بالقدرة التی بها تحیی اموات العباد و بها تنشر میت البلاد و لاتهلکنی یا الهی غماً حتی تستجیب لی و نعرفنی الاجابة فی دعائی برحمتک یا ارحم الراحمین . اللهم ارزقنی العافیة الی منتهی اجلی و لاتشمت بی عدوی و لاتمکنه من عنقی من ذا الذی یرفعنی ان وضعتنی و من ذاالذی یضعنی ان رفعتنی وان اهلکتنی فمن ذاالذی یعرض لک فی عبدک او یسئلک عن امرک و قد علمت یا الهی ان لیس فی حکمک ظلم و لا فی نقمتک عجلة و انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الی الظلم الضعیف و قد تعالیت . یا الهی عن ذلک علواًکبیراً فلاتجعلنی للبلاء غرضاً ولا لنقمتک نصباً و مهلنی و نفسنی و اقلنی عثرتی و لاتتبعنی ببلاء علی اثر بلاء فقد تری ضعفی و قلة حیلتی و تضرعی الیک و وحشتی من الناس و انسی بک اعوذ بک الیوم فاعذنی و استجیر بک فاجرنی و استعین بک علی الضراء فاعنی و استغفرک فانظرنی و اتوکل علیک فاکفنی و اومن بک فآمنی و استهدیک فاهدنی و استرحمک فارحمنی و استغفرک مما تعلم فاغفرلی و استرزق من فضلک الواسع فارزقنی و لاحول و لاقوة الا باﷲالعلی العظیم .». هشتم ، آنکه در وقت بیرون آمدن ازخانه ٔ مکه حلقه ٔ در خانه را بگیرد و بگوید: «اﷲاکبر، اﷲاکبر، اﷲاکبر. اللهم لاتجهد بلائی و لاتشمت بی اعدائی فانک الضار النافع». نهم ، آنکه چون از خانه ٔ کعبه به زیر آید، دو رکعت نماز بگزارد در نزدیکی کعبه به حیثیتی که در خانه ٔ کعبه بر دست چپ باشد. خاتمه ، دربیان آداب وداع خانه ٔ کعبه ، و آن ده امر است : اول ، آنکه هفت شوط طواف وداع را بجا آورد و نیت چنین کند که : طواف خانه ٔ کعبه میکنم سنت تقرب به خدا. دویم ، آنکه در هر شوطی استیلام حجر اسود و رکن یمانی کند و اگر در هر شوطی نتواند در شوط اول و دوم استیلام نماید. سیم ، آنکه بعد از فارغ شدن از طواف التزام مستجار کند به طریقی که در طواف عمره مذکور شد. چهارم ، آنکه نزدیک حجرالاسود ید و شکم خود را به کعبه بچسباند و دست چپ خود را بر حجرالاسود گذارد و دست راست را از جانب در بخانه ٔ کعبه بچسباند و بگوید: «الحمدﷲ و صلی اﷲ علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین . اللهم صل علی محمد عبدک و رسولک و امینک و حبیبک و نجیبک و خیرتک من خلقک . اللهم کما بلغ رسالتک و جاهد فی سبیلک و صدع بامرک و اوذی فیک حتی اتاه ُ الیقین . اللهم اقلبنی مفلحا منجحاً مستجاباً لی بافضل ما یرجع به احد من وفدک من البرکة و المغفرة و الرضوان و العافیة بما یسعنی ان اطلب فاسئلک ان تعطینی مثل الذی اعطیته او فضلا من عندک و فضلک تزیدنی علیه . اللهم ان امتنی فاغفر لی و ان احییتنی فارزقنیه من قابل . اللهم لاتجعله آخر العهد من زیارة نبیک . اللهم انی عبدک و ابن عبدک و ابن امتک حملتنی علی دابتک و سیرتنی فی بلادک حتی ادخلتنی حرمک و امنک و قد کان من حسن ظنی بک ان تغفرلی ذنوبی فازدُدْ عنی رضاک و قربنی الیک زلفی و لاتباعدنی و ان کنت لم تغفر فمن الان فاغفرلی قبل ان تنای عن بیتک داری فهذا اوان انصرافی ان کنت اذنت لی غیرراغب عنک و لا عن بیتک و لا مستبدل بک و لابه . اللهم احفظنی من بین یدی و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی حتی تبلغنی اهلی فاذا بلغتنی اهلی فاکفنی مؤنة عبادک و عیالی فانک ولی ذلک من خلقک و منی ». پنجم ، آنکه بعد از دعا خواندن به جانب چاه زمزم آید و قدری از آن آب بنوشد و بعد از آن متوجه بیرون رفتن از مسجدالحرام شود. ششم ، آنکه در اثنای بیرون آمدن بگوید: «آئبون تائبون عابدون حامدون لربنا راغبون الی اﷲ راجعون ان شأاﷲ». هفتم ، آنکه نزد در مسجدالحرام سجده ٔ طویل با کمال خضوع و خشوع بجا آورد. هشتم ، آنکه بر در مسجدالحرام ایستد و گوید: «اللهم انی انقلب علی لا اله الا اﷲ». نهم ، آنکه به یک درهم شرعی خرما بخرد و تصدق کند.دهم ، آنکه قصد او همیشه این باشد که نوبت دیگر به حج آید. مطلب ششم : در بیان احکام حج قران و حج ّ افراد، و قبل از این مذکور شد که حج قران و حج افراد بر شخصی واجب میشود که از اهل مکه ٔ معظمه باشد یا آنکه دوری او از آن مکان مقدّس شانزده فرسخ شرعی باشد. اگر دوری این کس از مکه ٔ معظمه زیاده بر شانزده فرسخ باشد حجی که بر او واجب میشود حج تمتع است و افعال حج تمتع را به تفصیل مذکور ساختیم و افعال حج ّ قران و حج افراد مثل افعال حج تمتع است ولکن عمره ٔ حج تمتع قبل از حج ّ است و طواف نساء ندارد، و عمره ٔ حج قران و حج افراد بعد از حج است و طواف نساء دارد. و افعال این دو نوع است بع یک طریق لکن در حج ّ قران مخیر است میانه ٔ آنکه نیت احرام را مقارن تلبیات سازد یا مقارن اشعار یا مقارن تقلید سازد و معنی اشعار و تقلید مذکور خواهد شد، و احرام هر یک از حج قران و حج ّ افراد واجب است که از میقات باشد یا از مسکن خود هرگاه مسکن او به مکه نزدیکتر باشد از میقات ، یا از مکه هرگاه مسکن او در مکه باشد و باقی افعال به طریق افعال حج ّ تمتع است پس چون احرام ببندد، متوجه ٔ عرفات گردد و بعد از وقوف عرفات متوجه ٔ مشعرالحرام شود، بعد از وقوف مشعر به منی رود و رمی جمرات و قربان و تقصیر بجا آورد و به مکه بازگردد و طواف و دو رکعت آن را و سعی مابین صفا و مروه و طواف نساء و دو رکعت آن را به طریقی که قبل از این مذکور شد بجا آورد و چون از این افعال فارغ شود عمره ٔ منفرد بجا آورد و نایب به این طریق که از یکی از میقاتها یا از نزدیکترین موضع به حرم ، احرام عمره ٔ مفرده ببندد و طواف عمره ودو رکعت آن و سعی میان صفا و مروه و تقصیر و طواف نساء و دو رکعت نماز آن بجا آورد. و مراد از اشعار آن است که جانب راست کوهان شتری را که بجهت قربانی میبرد که در منی قربان کند زخم زند و آن جانب را به خون آن زخم آلوده کند و مراد از تقلید آن است که در گردن قربانی که میبرد نعلین بیاویزد که در آن نعلین نماز کرده باشد. مطلب هفتم ، در بیان احکام حج ّ به نیابت و در آن دو فصل است : فصل اوّل : در بیان نایب گرفتن از جهت میت و حی ّ بدان که چون شخصی فوت شود و ترکه ٔ وافی گذارد و حج اسلام بر او واجب شده باشد و در ذمه ٔاو مستقر گشته باشد واجب است که در آن سال شخصی را به اجاره گیرند که به نیابت او حج بجا آورد اگر وقت حج باقی باشد و الا سال دیگر، خواه میت وصیت کرده باشد که از جهت او حج کنند و خواه وصیت نکرده باشد اما اگر قبل از آنکه حج در ذمه ٔ او مستقر گردد فوت شود نایب گرفتن واجب نیست و حج در ذمه وقتی مستقر شود که شخصی با وجود استطاعت رفتن به حج حج را تأخیر کند تا آنقدر وقت بگذرد که گنجایش حج بجا آوردن داشته باشد، پس اگر بعد از استطاعت و قبل از گذشتن مدت مذکور فوت شود حج ساقط است و نایب گرفتن لازم نیست و اجرت حج مقدم است بر میراث و حکم سایر قروض دارد. پس هرگاه میت مشغول الذمه باشد به حج و قرض نیز داشته باشد واجب است که اول اجرت حج و قرض را از متروکات وافیه ٔ او بیرون کنند آنچه بعد از آن بماند به وارث میرسد و اگر چیزی نماند از متروکات او چیزی به وارث نمیرسد وهمچنین اگر همه ٔ متروکات او مساوی اجرت المثل حج باشد کل متروکات او را به اجرت حج باید داد و وارث از متروکات او محروم است و هرگاه شخصی تبرّع نماید و بی اجرت به نیابت میت حج بجا آورد در این صورت حج از ذمه ٔ میت ساقط میشود و لازم نیست که نایب جهت او بگیرند و همچنین اگر شخصی به تبرّع از مال خود شخصی را به اجاره بگیرد که به نیابت حج میت کند. و بدان که میانه ٔ مجتهدین خلاف است در آنکه نایب از کجا متوجه حج شود. بعضی برآنند که از محل فوت میت واجب است که متوجه شود و بعضی برآنند که توجه از میقات کافیست و بعضی برآنند که اگر متروکات میت وفا کند از محل فوت متوجه شود و اگر به آن وفا نکند از میقات و این قول بصواب نزدیکتر است و ظاهراً قول دویم به این قول بازمیگرددو اگر حج در ذمه ٔ شخصی مستقر شده باشد اما بواسطه ٔ مانعی که بعد از استقرار بهم رسد مثل بیماری یا خوف از دشمن نتواند حج رفتن ، واجب است که شخصی را به اجاره بگیرد که به نیابت او حج کند و این بعد از آن است که امید آن نداشته باشد که مانع برطرف شود و الا بر او واجب است که خود حج کند و اگر بعد از آنکه نایب به نیابت او حج گزارده باشد مانع برطرف شود بر او واجب است که خود حج کند و حجی که نایب او کرده کافی نیست اما اگر بعد از آنکه حج گزاردن بر او واجب شده باشد و قبل از آنکه در ذمه ٔ او مستقر شود او را مانعی از حج رفتن پیش آید در این صورت در وجوب نایب گرفتن میانه ٔ مجتهدین خلاف است . بعضی برآنند که حکم شخصی دارد که او را بعد از استقرار حج مانعی بهم رسد و بعضی برآنند که از این شخص حج ساقط است مادامی که مانع باقی باشد و نایب گرفتن واجب نیست خواه امید برطرف شدن مانع داشته باشد و خواه نداشته باشد، و اقرب قول اول است . فصل دویم ، در بیان شروطی که در باب نائب حج معتبر است ، و آن شش امر است : اول ، آنکه نایب بالغ باشد و بعضی از مجتهدین نیابت غیر بالغ را جایز داشته اند به شرط آنکه تمیز داشته باشد و بر سخن او اعتماد باشد. دویم ، آنکه عادل باشد پس حرام است که غیرعادل را نایب حج سازند اما اگر غیر عادل را نایب کرده باشند و دانند که حج را بفعل آورده در این صورت حج او کافیست و احتیاج به نایب عادل گرفتن نیست و بعضی از مجتهدین برآنند که هرگاه ظن غالب باشد که نایب افعال حج را بفعل می آورد نایب گردانیدن او جایز است . سیم ،آنکه در ذمت نایب حج نباشد. چهارم ، آنکه افعال حج را بالتمام داند یا شخصی عادل با او باشد که در وقت بجا آوردن هر فعلی تعلیم او نماید. پنجم ، آنکه در نیت قصد کند که این فعل را به نیابت فلانی بجا می آورم . ششم ،آنکه شخصی که نایب به نیابت او حج میکند شیعه ٔ اثناعشری باشد. پس نایب مخالف مذهب شدن جایز نیست مگر آنکه نایب پدر یا جد پدری او باشد که در این دو صورت نایب گردیدن او جایز است با وجود آنکه مخالف مذهب باشد و بعضی از مجتهدین این دو صورت را نیز جایز نداشته اند و جایز است که زن نایب مرد باشد و برعکس و همچنین جایز است که غلام یا کنیز که عادل باشند برخصت آقای خود نایب شوند و اگر نایب در اثنای راه فوت شود پس اگر فوت او قبل از احرام و داخل شدن حرم واقع شود نایب دیگر باید گرفت که از آنجا که او فوت شده روانه ٔ حج شود و ورثه ٔ او را از وجه اجاره ، موازی مسافتی که قطع کرده میرسد و بس ، و تتمه به ورثه ٔ صاحب مال میرسد و اگر فوت او بعد از احرام و داخل شدن حرم باشد واز باقی افعال چیزی بجا نیاورده باشد آنچه بفعل آورده کافیست و احتیاج به نایب گرفتن دیگر نیست و میانه ٔ مجتهدین خلاف است . بعضی برآنند که در این دو صورت کل مبلغ که وجه اجاره است به وارث میرسد. صاحب کشاف گوید: سپس حج بر دو نوع است : حج اکبر و آن حج اسلام است و حج اصغر و آن عمره است ، کذا فی جامع الرموز. و اما حج در نزد صوفیه اشاره باشد به همیشگی قصد در طلب برای حق تعالی . پس احرام اشاره است به ترک شهود مخلوقات . ترک دوخته اشارت است به تجرد از صفات بد بوسیله صفات نیکو. و ترک حلق رأس اشارت است بترک ریاست بشریه . ترک ناخن گرفتن اشارت است بشهود فعل حق در افعال صادره از او. ترک بوی خوش اشارت است به تجرد از اسماء و صفات به تحقق آن به حقیقت ذات . ترک نکاح اشارت است به عفاف از تصرف در وجود. ترک سرمه اشارتست به کف از طلب کشف به استرسال در هویت احدیث . میقات عبارت است از قلب . مکه عبارت است از مرتبه ٔ الهیه . کعبه عبارت است از ذات . حجرالاسود عبارت است از لطیفه ٔ انسانیه . و سیاهی آن اشارتست از تلوث آدمی به مقتضیات طبیعت . و بدین نکته اشاره فرموده حضرت علیه السلام که میفرماید: نزل الحجرالاسود اشد بیاضاً من اللبن ، فسودته خطایا بنی آدم . و اینست معنی فرمایش ایزدی که : ثم رددناه اسفل سافلین ۞ . چون آنچه را که ذکر شد فهم کردی . پس بدان که طواف عبارت است از آنچه سزاوار است مر آدمی را که از هویت مطلقه ٔاو ادراک کند. و محتد و منشاء و مشهد خود را بشناسدو اینکه طواف هفت نوبت باشد اشارتست بدانکه اوصاف سبعه ٔ خود را که تمامیت ذات او بدان صفات است بخوبی دریابد، و آن صفات عبارت باشند از: حیات و علم و اراده و قدرت و سمع و بصر و کلام . سپس نکته ٔ اقتران عدد هفت را با طواف درک کند، تا از این صفات به صفات خداوندی پی برد. و زندگانی خود را به حیات حق و علم خود را به علم حق و اراده ٔ خود را به اراده ٔ حق و کذا سایر صفات هفتگانه را به حق نسبت دهد تا فرمایش رسول اکرم که از لسان حق بیان کرده و فرموده که : اکون سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به (الحدیث ) صورت تحقق یابد. سپس نماز به طور مطلق بعد از طواف اشارت است به سوی بروز احدیت ، و بر پا داشتن ناموس آن در کسی که : تم له ذلک . و استحباب بودن نماز در پشت سر مقام ابراهیم ، اشارت به مقام خلیلیت و عبارت باشد از ظهور آثار در جسدش . پس اگر مسح کرد با دست کور مادرزاد و ابرص را شفا خواهد بخشید. و اگر با پای خود راه رود زمین در زیر پای او چون ورقی درنوردد، و همچنین سایر اعضاء او برای آنکه انوار الهیه در اعضاء او من غیر حلول حلول کرده . سپس زمزم اشارتست است به علوم حقائق و آشامیدن از آن اشارت است به تبحر در آن علوم . سپس صفا اشارت است به پاکیزه شدن از صفات خلقیه . پس از آن مروه اشارتست به سیرابی از آشامیدن دوستگانیهای اسماء و صفات الهیه . سپس ستردن موی اشارتست به تحقیق ریاست الهیه در این مقام . ثم القصر اشارة لمن قصرفنزل عن درجة التحقیق التی هی مرتبه اهل القربة، فهو فی درجةالعیان و ذلک حظ کافة الصدیقین . ثم الخروج من الاحرام عبارة عن التوسع للخلق و النزول الیهم بعدالعندیة فی مقعد الصدق . ثم عرفات عبارة عن مقام المعرفة باﷲ. و العلمین عبارة عن الجمال و الجلال الذان علیهما سبیل المعرفة باﷲ، لانهما الادلة علی اﷲتعالی . ثم المزدلفة عبارة عن شسوع المقام و تعالیه . ثم المشعر الحرام عبارة عن تعظیم الحرمات الالهیة بالوقوف معالامورالشرعیة. ثم منی عبارة عن بلوغ المنی لاهل مقام القربة. ثم الجمار الثلاث عبارة عن الطبع و النفس و العادة فیحصب کلا منهم بسبع حصوات یعنی یفنیها و یدحضها بقوة آثار السبع الصفات الالهیة. ثم طواف الافاضة عبارة عن دوام الترقی لدوام الفیض الالهی و انه لاینقطعبعدالکمال الانسانی اذ لانهایة ﷲتعالی . ثم طواف الوداع اشارة الی اﷲتعالی بطریق الحال لانه ایداع سر اﷲتعالی فی مستحقه فاسرار الحق تعالی ودیعة عند الولی لمن یستحقها، لقوله تعالی : فان آنستم منهم رشداً فادفعواالیهم اموالهم ۞ . کذا فی الانسان الکامل -انتهی . و رجوع به کشف المحجوب چ لنینگراد صص 422-432 شود. درباره ٔ مراسم مذهبی «حج » کتابهای بسیار نوشته شده است و میتوان آنها را بر دو قسمت مجزا نمود: اول کتبی که در بیان آداب و اعمال و مراسم آن برای مردم نوشته اند و به نام «مناسک حج » نامیده شود. دوم کتبی که درباره ٔ احکام و ادله ٔ شرعی و فقهی حج نوشته شده و به نام «کتاب حج » نامیده شود و این قسم غالباً در ضمن کتب فقه گنجانیده شود، و برخی کتابهای مستقل نیز در آن تألیف شده است و چهل ودو عدد ازآن در الذریعه ج 6 صص 249 - 254 و در ج 2 ص 43 شش کتاب به نام «اسرار حج » یاد شده است . حج عرب در جاهلیت : شهرستانی به نقل از محمدبن سائب کلبی گوید: عرب در جاهلیت به حج میرفتند و عمره میکردند و احرام می بستند.زهیر در همین موضوع گفته است : «و کم بالقیان من محل و محرم » و هفت بار دور کعبه میگشتند و حجر اسود لمس میکردند و سعی میان دو کوه صفا و مروه انجام میدادند، و بر آن دو کوه مجسمه ها می نهادند، و برخی از ایشان در تلبیه گفتن بدین عبارت به خداوند شرک میاوردند:«... الاشریک هو لک . تملکه و ماملک » و به مواقف حج توقف میکردند. عامری درین باره گوید:
و اقسم بالبیت الذی حجت له
قریش و موقف ذی الحجج علی الال .
وهدی میبردند، و رمی جمرات میکردند، و اشهر حرم ۞ را حرمت میداشتند و جنگ نمی کردند و خون نمی ریختند مگر طوایف طی و خثعم و برخی از بنی حارث بن کعب که ایشان حج نمیکردند، عمره بجای نمی آوردند و حرمت اشهر حرم و بلدالحرام کعبه را نگاه نمی داشتند و قریش سالی را که مجبور به جنگ در اشهر حرم شده بود عام الفجار و حرب فجار می نامند. ظلم را نیز در این بلده مکروه می داشتند. زنی فرزند خود را چنین نصیحت میکند:
ابنی لاتظلم بمکة
لا صغیر و لا الکبیر
ابنی من یظلم بمکة
یلق اطراف الشرور.
(الملل و النحل چ احمد فهمی ج 3 صص 327 - 333). و در المحبر آمده است : بر کوه صفا «اساف » و بر کوه مروة «نائله » دو بت بودند. گویند: ایشان دو تن از جرهم بوده و چون اساف در کعبه بنائله فجور کرد هر دو به سنگ مسخ شدند و برای عبرت بر سر آن دو تپه نهاده شدند و بعدها مورد عبادت قرار گرفتند. ابوطالب گفته است :
و اشواط بین المروتین الی الصفا
و ما فیهما من صورة و تخایل .
و هر دسته از عرب در لبیک گوئی بتی را منظور میگرفتند. قریش که برای اساف لبیک می گفت چنین میسرود: «لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک الا شریک هو لک تملکه و ماملک ...». و اعرابی که برای عزی لبیک میگفتند چنین میسرودند: «لبیک اللهم لبیک لبیک و سعدیک ، مااحبنا الیک ...». و دسته ای برای لات چنین میسرود: «لبیک اللهم لبیک لبیک کفی بیتنابنیة، لیس بمهجور و لا بلیة، لکنه من تربة زکیة، اربابه من صالحی البریة...». و کسانی برای «جهار» چنین میسرودند: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک اجعل ذنوبنا جبار، و اهدنا لاوضح المنار، و متعنا و ملنا بجهار...». و برای «سواع » میسرودند: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک مانهار نابخره ، اولاجه و حره ، وقره لاتبقی شیئاً و لانضره ، و حجاً لرب مستقیم بره ...». و کسانی برای «محرور» چنین میسرودند: «حجا حقا، تعبداً ورقا». و طرفداران «ود» چنین میسرودند: «لبیک اللهم لبیک ، معذرة الیک ». و تلبیه برای «ذوالخلصة» چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک بما هو احب الیک ». و تلبیه برای «منطبق » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک لبیک ...». و قوم عک چون به مکة می رسیدند دو غلام سیاه بر دو شتر برهنه سوار کرده و این دو غلام فریاد میزدند: «نحن غراباعک »؛ یعنی ما دو زاغ عک هستیم . سپس عکیان فریاد میزدند: «عک الیک عانیة، عبادک الیمانیة، کیما نحج ثانیة، علی الشداد الناجیة...».و تلبیه برای مناة چنین بود: «لبیک اللهم لبیک اللهم لبیک لبیک لولا ان بکراً دونک ، یرک الباس و یهجرونک ، مازال حج عثج یأتونک ، انا علی عدوانهم من دونک » وتلبیه برای «سعیده » چنین بوده : «لبیک اللهم لبیک لبیک لم ناتک للمیاحة، و لا طلباً للرقاحة، ولکن جئناک للنصاحة». و تلبیه ٔ «یعوق » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، بغض الینا الشر و حبب الینا الخیر و لاتبطرنا فنأشر، و لاتفدحنا بعثار». و تلبیه ٔ «یغوث » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک احبنا بما لدیک فنحن عبادک قد صرنا الیک ». و تلبیه ٔ «نسر» چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک اننا عبید و کلنا میسرة عتید، و انت ربنا الحمید، اردد الینا ملکنا و الصید.». و تلبیه ٔ «ذواللبا» چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک رب فاصرفن عنا مضر، و سلمن لنا هذاالسفر. ان عما فیهم لمزدجر، و اکفنا اللهم ارباب هجر». و تلبیه ٔ «مرحب » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، اننا لدیک لبیک ، حبنا الیک ». و تلبیه ٔ «ذریح » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، کلنا کنود،و کلنا نعمة جحود، فاکفنا کل حیة رحود». و تلبیه ٔ «ذوالکفین » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک ان جرهماً عبادک ، الناس طرف و هم تلادک ، و نحن اولی منهم بولائک ». و تلبیه ٔ «هبل » چنین بود: «لبیک اللهم لبیک ، لبیک اننا لقاح ، حرمتنا علی اسنة الرماح ، یحسدنا الناس علی نجاح ». اینها بتان نقاط عرب نشین بودند و هر قوم تا به زیارت بت خویش به کعبه نائل نمی آمد به خانه بازنمیگشت پس به عرفات میرفتند و هنوز آفتاب باقی بودبه طرف مزدلفه می آمدند اما قریش از مزدلفه بیرون نمی شدند و به عرفات نمی آمدند و میگفتند: «لانعظم من الحل مانعظم من الحرام »؛ نباید برای سرزمین خارج حرم عظمت داخل آن را قائل شد. پس قصی [ بن کلاب ] مشعر بساخت و روشنائی بر روی آن قرار داد تا آیندگان از عرفات که به مزدلفه آیند رهنمائی شوند پس خداوند مسلمانان را مأمور به وقوف بر مشعر کرد. عامری درباره ٔ وقوف جاهلیت گوید:
و اقسم بالذی حجت قریش و موقف
ذی الحجیج الی الال (کذا). (المحبر ص 311) (حاشیه ٔ الملل و النحل شهرستانی چ احمد فهمی ج 3 صص 327-329). عرب جاهلیت رمی جمره ها نیز میکردند و می گفتند: چون ابراهیم به امر پروردگار برای ذبح فرزندش اسماعیل آماده گشت ، شیطان برای وسوسه به نزد اوشد و ابراهیم سنگها بدو پرتاب کرد و این جای جمره ٔ اول است ، پس شیطان به نزد هاجر رفت و عمل ابراهیم راتقبیح کرد پس هاجر نیز به او سنگ پرتاب کرد و این جای جمره ٔ دوم است ، پس به سوی اسماعیل شد و کار پدر او را تقبیح کرد، پس اسماعیل نیز به سوی وی سنگ پرت کرد. و رجم ، رسم قدیمی برخی از ملل است . نصارا جای شجره ٔ تین (درخت انجیر) معروف را که مسیح به علت میوه نداشتن لعنت کرده بود، سنگباران می کنند. (آیه ٔ 19 صحاح ، 21متی ). جای این درخت اکنون در میان راه بیت المقدس به نهر اردن در میان دره ای است در دست چپ جبل زیتون . (الرحلة الحجازیة ص 191). احرام نیز قبل از اسلام میان عرب و یهود دیده شده است . یهود در معابد خویش از پوشش نادوخته استفاده می کرده اند، و اکنون به انداختن رداء بر کتف اکتفا ورزند و آن را «یلییت » یا «تسیسوت » نامند. (الرحلةالحجازیة ص 182). و در باب انتساب حج به ایرانیان در مکه ، رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف معین ص 87 و 88 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حج . [ ح َ ج ج ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیست ودویم ازقرآن کریم و آن هفتادوهشت آیت است ، مکیة، پس از انبیاء و پیش از مؤمنین و بعضی آن را مدین...
حج . [ ح ُ ج ج ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاج . حج کنندگان . (قطر المحیط).
حج . [ ح َ جِن ] (ع ص ) سزاوار. (منتهی الارب ).
دلخوش از آنیم که حج می رویم غافل از آنیم که کج می رویم کعبه به دیدار خدا می رویم او که همین جاست؛ کجا می رویم؟ حج به خدا جز به دل پاک نیس...
پنج ارکان حج . [ پ َ اَ ن ِ ح َج ج ] (اِ مرکب ) نزد شافعی اول احرام بستن ، دوم سعی کردن میان صفا و مروه ، سوم وقوف عرفات ، چهارم مزدلفه ،...
حج نج . [ ح ُ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف از شهرستان بیرجند واقع در 56 هزارگزی شمال باختری خوسف . جلگه و گرمسیر است . دا...
ذات حج . [ ت ُ ح َج ج ] (اِخ ) آبی است در طریق مکّه به شام و گویند از تبوک حفار است .
حج گاه . [ ح َ ] (اِ مرکب ) جای حج گزاردن : بر گنگ و حجگاهشان تاختندبر آن آب گنگ اندرانداختند.اسدی (گرشاسب نامه ).
اشهر حج . [ اَ هَُ رِ ح َج ج / ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول فقه ، ماههایی که در آنها میتوان احرام حج را بجا آورد و آنها عبارتند از:...
امیر حج . [ اَ رِ ح َج ج ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سردار پیشوای حاجیان . (آنندراج ). ملک الحاج . رئیس کاروان حج . رجوع به امیرحاج و امیرالحج ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.