حجاء
نویسه گردانی:
ḤJAʼ
حجاء. [ ح َ ] (ع اِ) حباب . کوپله . قبه ٔ آب که از باران پدید آید.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
هجا کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هجو کردن . (ناظم الاطباء). مسخره کردن . مذمت کردن . دشنام دادن . مضحکه قرار دادن . ذم کردن . هجا گفتن . بد...
هجا گفتن . [ هَِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هجو کردن . دشنام دادن در شعر. مذمت کردن . استهزاء کردن در شعر« : چون این قصیده ٔ حطیئة بر زبرقان خواندند...