حجوم
نویسه گردانی:
ḤJWM
حجوم . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حجم . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حجوم . [ ح َ ] (ع ص ) کشنده ٔ خون . مکنده . || (اِ) فرج زنان بدان جهت که میمکد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شرم زن .
هجوم . [ هَُ ] (ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- هجوم آوردن ؛ حمله کردن . روی آوردن برای غلبه بر دشمن . (یا...
هجوم . [ هََ ] (ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی . (منتهی الارب ). سریعالهجوم . (اقرب الموارد). || درآورنده . (منتهی الارب ). || باد سخت که خانه ...
هجوم . [ هََ ] (اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است . (منتهی الارب ).
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِبگات (پهلوی: اِبگَت)
نیپات (سنسکریت: نیپاتَ)
پَرمات (سنسکریت: پْرَماتهیتَ)
فَرپَت (اوستایی: فْرَپَت)
هجوم آباد. [ هَُ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه سنندج به کرمانشاه ، میان دار چالمان و برنجان ، در صدهزارگزی سنندج . (از جغرافیای سیاسی مسعو...