حذیفة
نویسه گردانی:
ḤḎYF
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دارد و بغوی در صحابی بودن وی شک دارد. (الاصابة قسم سوم ج 2 ص 59 و قسم اول ج 1 صص 256-257). وی با جمعی از بنی ازد در حالتی که روزه بودند روز جمعه به حضور پیغمبر آمدند و مأمور به افطار شدند و پاره ای از احادیث را نیز روایت میکند. (قاموس الاعلام ).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حذیفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) آبی است کعب بن ابی بکربن کلاب را.
حذیفة. [ ح ُ ذَف َ ] (اِخ ) ابن الابرص . رجوع به حذیفةبن الاحرص شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الاحرص یا الابرص الاشجعی . از حکام اندلس است . مدت ششماه به سال 110 هَ . ق . بر آن دیار ولایت داشت . (ترجمه...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن اسید، مکنی به ابی سریحة الغفاری . صحابی است . و بعضی حذیفةبن اسد گفته اند. وی از بیعت کنندگان تحت شجره است ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن انیس . شاعری است از عرب . ابن عبدربه شعر وی را آورده است . (العقد الفرید چ محمد سعید عریان ج 6 صص 96-97).
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن اوس .صحابی است . (الاصابة ج 1 ص 332) (قاموس الاعلام ترکی ).
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن بدر خطفی بن سلمةبن عوف بن کلیب بن یربوع خطفی ، جدجریربن عطیة خطفی . جاحظ وی را در عداد نساک و زهاد و علماء نس...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن بدر فزاری بن عمروبن جریةبن لوذان . رئیس قبیله ٔ بنی فزارة بود و داستان مسابقه ٔ اسب دوانی او با قیس بن زهیر ک...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ](اِخ ) ابن دأب از آل دأب . جاحظ وی را در عداد نسب شناسان عرب شمرده است . (البیان و التبیین ج 1 ص 258).
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد فقیم بن عدی بن عامربن ثعلبةبن مالک بن کنانة. نخستین کس بود که به خواندن خطبه و فرمان نسی ٔ قیام کرد...