حرا
نویسه گردانی:
ḤRʼ
حرا. [ ح َرْ را ] (اِخ ) موضعی است . نصر گفته است که بادیه ای است مر کلب را. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حرا. [ ح َ ] (ع اِ) حَراة. ناحیه ٔ گشادگی میان سرای . گویند: نزلت ُ بحراه . || بانگ مرغان و غوغای آنها و یا غوغای عام است . (منتهی الارب )....
حرا. [ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن ابی کعب انصاری . نام یکی از اصحاب است . (قاموس الاعلام ترکی ).
حرا. [ ح ُرْ را ] (اِخ ) نام جائی در بادیه ٔ کلب است . (معجم البلدان ).
حراء. [ ح َرْ را ] (ع ص ) مؤنث : لکل کبد حراء احر.
حراء. [ ح ِ ] (اِخ ) نام کوهی است به مکه در سه میلی آن . (معجم البلدان ). نام کوهی است بشمال مکه در یک فرسنگی آن مشرف بر مِن̍ی و رسول ا...
غار حراء. [ رِ ح َرْ را ] (اِخ ) جایی در کوه حرّا که رسول اکرم صلی اﷲ علیه وآله پیش از بعثت به نبوّت ، شبهای بسیاری برای پرستش و راز و ن...
جبل حرا. [ ج َ ب َ ل ِ ح ِ ] (اِخ ) نام کوه معروفی است در نزدیکی مکه که پیغمبر (ص ) در آنجا به نبوت مبعوث شده است . ابن بطوطه مینویسد: ای...
حَرّا (نام علمی: Avicennia marina) که مانگرو خاکستری یا مانگرو سفید نیز نامیده می‌شود، درختی از جامعه گیاهی مانگرو است که در خانواده گیاهی پاخرسیان طب...
هرا [هَ ر ر ا] یا [هُ ر ر ا] فریاد و غوغا، هورا، های و هوی
مثال از فردوسی:
ز هرای درندگان چنگ دیو
شده سست از خشم کیهان خدیو
هرا. [ هََ رْ را ] (اِ) هلیله را گویند و آن دوایی است معروف و بهترین آن کابلی باشد. (برهان ). به هندی اسم هلیله است .(فهرست مخزن الادویه...