گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حرف نویسه گردانی: ḤRF حرف . [ ح ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ حِرْفة. پیشه ها. صناعتها : همچنین علم و هنرها و حِرَف چون ندید افزون از آنها در شرف .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه واژه معنی حرف حرف . [ ح َ ] (ع اِ) حد. لب . کنار. کناره . لبه . کرانه . (منتهی الارب ). تیزی . (ترجمان عادل ) (منتهی الارب ). شفا. جانب . طرف . (منتهی الارب ):... حرف حرف . [ ح ُ رُ / ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) ۞ حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان . (منتهی الارب ). ترتیزک . تره تندک . شب خیزک . شاهی . حرف ابیض . سفیداسفن... حرف حرف . [ ح ُ ] (ع اِمص ) بی بختی . (منتهی الارب ). حرمان . مقابل سعادت . (منتهی الارب ). || (مص ) کسب کردن . (دهار). کسب کردن از بهر عیال . (م... حرف حرف . [ ح َ ] (ع مص ) کسب نفقه برای عیال . || برگردانیدن اسب و جز آن را. || میل . (منتهی الارب ). چسبیدن . انحراف . حرف حرف . [ ح ِ ] (ع مص ) کسب کردن . (غیاث ). حرف حرف . [ ح َ ] (اِخ ) رستاقی از نواحی انبار. حرف حرف . [ ح ُ ] (اِخ ) مرتفعه ٔ سیاه است که نصر گوید گمان می کنم در منازل بنی سلیم واقع باشد. (معجم البلدان ). و بعضی به این معنی با فتح حا... حرف (= سخن) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ ژای žây (سغدی)، 2ـ پاراگ pârâg (کردی: pârâv)، 3ـ آژک ãžak (سنسکریت: ãĉakŝ) ****فانکو آدینات 091... حرف (= هر یک از نشانه های الفبا) این واژه عربی می باشد و پارسی آن اینهاست: 1ـ لیپ lip (سنسکریت: لیپی lipi)، 2ـ واج vãj (پارسی نو)، 3ـ اوژاک ūžâk (سغدی)***... حرف حرفت حرف حرفت . [ ح َ ف ِ ح ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پساوند حرفت . شمس قیس گوید: و آن گاف و راء است که در اواخر اسامی معنی حرفت دهد، چنا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود