حرم
نویسه گردانی:
ḤRM
حرم . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) احرام به حج . (منتهی الارب ). || حیض . || اهل و عیال مرد.حرمة. || حرمت که حفاظت آن واجب دانند.
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
هرم . [ هََ ] (اِخ ) نام ابوزرعةبن عمروبن جریر است . (یادداشت به خط مؤلف ).
هرم . [ هََ ] (اِخ )نام ابوخالد الوالبی است . (یادداشت به خط مؤلف ).
هرم . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرم و کاریان بخش جویم شهرستان لار واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری جویم و دامنه ٔ شمالی کوه یاسین ....
هرم . [ هُ ] گرمی ،گرمی آتش ، گرمی آفتاب
آسیای صغیر. نک هروم. از ساینو ایرانیکا بر گردان مهرداد وحدتی.
heram این واژه در فرهنگ عربی - فارسی لاروس الهَرَم haram نوشته شده و به معنی کهنسال و نیز نام هر یک از اهرام ثلاثه مصر است. همچنین هَرِم harem به معنی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هرم کردن . [ هَِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هیرم کردن زمین : تسطیح آن برای اینکه آب رو شود یعنی قسمتهای مختلف آن آبیاری تواند شد. (یادداشت ب...
هرم و کاریان . [ هََ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش جویم شهرستان لار که حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال دهستان...
هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو یا به طور خلاصه هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو نظریه پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه در می...