اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرمان

نویسه گردانی: ḤRMAN
حرمان . [ ح ِ ] (ع اِمص ) نومیدی . ناامیدی . نمیدی . حرفة. محرومی . قنوط. یأس . || بی بهرگی . حُرف . بی نصیبی : گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان ... (کلیله و دمنه ). حرمان آن است که نیکخواهان را از خود محروم گرداند. (کلیله و دمنه ).
آدم از او به برقع همت سپیدروی
شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا.

خاقانی .


تو خورشیدی و من در این عصر
افسرده به سردسیر حرمان .

خاقانی .


ای بس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی
شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان .

خاقانی .


و سیاحان بیابان حرمان ... (سندبادنامه ص 6).
مهتری در قبول فرمانست
ترک فرمان دلیل حرمانست .

سعدی (گلستان ).


لبت شکّر به مستان داده ، چشمت می به می خواران
منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم .

حافظ.


- در ششدر حرمان افتادن ؛ در بن بست نامرادی گیر کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم (حوالی ۸۵۸ – ۹۴۰/۴۱ میلادی) اولین نابغه بزرگ ادبی ایران مدرن [بعد از اسلام]، در حدود سال‌های ۸۷۰-۹۰...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حسین محمدزاده
۱۳۹۱/۰۹/۲۵ Iran
1
6

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست. هوشنگ ابتهاج


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.