گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حرملة نویسه گردانی: ḤRML حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن سلمی ، از بنی برد ۞ . ابن حجر در اصابه گوید ادراک دارد. فتح مصر دریافت ، و کندی او را یاد کرد. (حسن المحاضرة ص 88). ابن حجر گوید ابوعمر در کتاب الخندق او را یاد کند. (الاصابه قسم سوم ج 2 ص 60). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی حرملة حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی اسفند. یکی حرمل . نباتی است از یتوعات ، آتش زنه ٔ آن بسیار نیکوست ، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است .... حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن ایاس . رجوع به حرملةبن عبداﷲبن ایاس شود. حرملة حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است . حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن خالدبن هودةبن خالدبن ربیعةبن عمربن عامربن صعصعة العامری . برادر عدأبن خالد است . ابوعمر گفت : عداء و برادرش... حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن زید الانصاری . یکی از صحابه است . (قاموس الاعلام ترکی ). حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن الربیعبن سیرة، مکنی به ابی سعید. تابعی است . حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن ایاس التمیمی العنبری . یکی از اصحاب است . (الاصابة قسم اول ج 1 ص 335) (قاموس الاعلام ترکی ). حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حرملة. از اصحاب شافعی است . رجوع به حرملةبن یحیی شود. حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عمر الاسلمی . یکی از اصحاب است . (قاموس الاعلام ترکی ). حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ] (اِخ ) ابن عمران تجیبی ، مکنی به ابوحفص مصری . جد حرملةبن یحیی صاحب الشافعی است . از عبدالرحمان بن شماسه روایت دارد و... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود