گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حرملة نویسه گردانی: ḤRML حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن سلمی ، از بنی برد ۞ . ابن حجر در اصابه گوید ادراک دارد. فتح مصر دریافت ، و کندی او را یاد کرد. (حسن المحاضرة ص 88). ابن حجر گوید ابوعمر در کتاب الخندق او را یاد کند. (الاصابه قسم سوم ج 2 ص 60). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن کاهل الاسدی الکوفی . ظاهراً این همان کس است که بروز عاشورا تیر بر گلوگاه طفل شیرخواره ٔ حسین بن علی ، علی... حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن مربط. یکی از اصحاب است . حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن منذربن معدی کرب کندی ، مکنی به ابوزید شاعر. ترجمه ٔ او بتفصیل در اَغانی آمده است . وی مسیحی بود. از طبری ... حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن یحیی تجیبی بن عبداﷲ. از صحاب شافعی بود. نووی در شرح مهذب گوید: مذهبی مخصوص داشت . سبکی در طبقات گوید: آب... حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) المدلجی . یکی از صحابه است . حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) صاحب الشافعی . رجوع به تاریخ الخلفاء ص 237 و حرملةبن یحیی شود. حرملة حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) قریه ای از قرای انطاکیه . (سمعانی ). و در معجم البلدان حرملیه آمده است . هرملة هرملة. [ هََ م َ ل َ ] (ع مص ) برکندن موی کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برکندن موی راو تراشیدن . (منتهی الارب ). برکندن و بریدن... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود