حزن
نویسه گردانی:
ḤZN
حزن . [ ح َ زَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ).ناپدرام . زمین ناپدرام . زمین ناهموار. زراغن . زراغنگ . زمین ستبر. سنگلاخ . حزنة. وعر.درشت ناک . مقابل سهل .(منتهی الارب ). حزم . هموار. یاقوت بنقل از کتاب العین آرد: الحزن من الارض و الدواب ما فیه خشونة. (معجم البلدان ). حزم ، قال ابوعمرو الحزن و الحزم الغلیظ من الارض . و در صحاح گوید: الحزم ، ارفع من الحزن . (معجم البلدان ). ج ، حزون . (معجم البلدان ) (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حضن . [ ح ِ ] (ع اِ) فروتر از زیر بغل . (مهذب الاسماء). از زیر بغل تا تهیگاه و سینه و دو بازو و آنچه مابین سینه و بازوست . (منتهی الارب ). از...
حضن . [ ح َ ] (ع مص ) حضانت . در کنار گرفتن کودک را و پرورش دادن او را. در کنار گرفتن مادربچه را. (منتهی الارب ). || در زیر گرفتن مرغ خایه...