اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حزیم

نویسه گردانی: ḤZYM
حزیم . [ ح َ ] (ع اِ) سینه . (منتهی الارب ). || پیرامن سینه . گرداگرد سینه . || میانه ٔ سینه ٔ ستور که جای تنگ بستن است . (منتهی الارب ). ج ، احزمه و حزم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حذیم . [ ح ِذْ ی َ ] (اِخ ) سعدی بن عمرو، یا حذیم بن عمرو السعدی . صحابی است . (الاصابه ج 1 ص 333) (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
هضیم . [ هََ ] (ع ص ) ستم رسیده و مظلوم . (منتهی الارب ). مهضوم . (اقرب الموارد). رجوع به هضم شود. || لطیف . (ترجمان جرجانی ). || امراءة ه...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.