حسام الدین
نویسه گردانی:
ḤSAM ʼLDYN
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) تیمورتاش چهارمین فرمانروای ارتقیان ماردین (516-547 هَ . ق .) است . او پسر ایلغازی بن ارتق است که پس از مرگ پدر در شهر آمد بسال 516 هَ . ق . به تخت حکمرانی جلوس کرد و پس از سی ویک سال حکومت راندن و محاربات بسیار با صلیبیان در 547 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ). وی دانشمندان را اکرام میکرد و ابن الصلاح همدانی از جمله ٔ کسانی است که نزد خود طلبید و گرامی نگاه داشت و نیز مشهدی در ماردین ساخته بود که فخرالدین ماردینی (متوفی 594 هَ . ق .). کتابخانه ای برای آن وقف کرد. (عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 صص 299-300 و ج 2 ص 164).
واژه های همانند
۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) ختائی . از معاصرین غازان خان است و او را مفسد خوانده است . (تاریخ غازانی صص 42 - 43).
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) علی خطیب . از امرای کرمان و در کدورتی که میان اتابک محمد و چفرانه واقع شد، مجروح گشت . (تاریخ ...
حسام الدین کاتی . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به حسام کاتی شود.
حسام الدین منجم . [ ح ُ مُدْ دی م ُ ن َج ْ ج ِ ] به زمان مستعصم در بغداد میزیسته است . خوندمیر گوید: در آن ایام که ایلخان (هلاکو) به قتل م...
حسام الدین نسفی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ ن َ س َ ] (اِخ ) شرف الدین شاعر معاصر خاقانی است که در ملاقات با خاقانی از شاعر بودن خود تبری میکند. رجو...
حسین حسام الدین . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) از کتیبه ٔ امیر ارغون بوده است . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 244، 249، 250، 260)...
حسام الدین منصور. [ ح ُ مُدْ دی م َ ] (اِخ ) رجوع به حسام الدین لاچین شود.
حسام الدین طریحی . [ ح ُ مُدْ دی طُ رَ ] (اِخ ) فرزند جمال الدین بن محمدعلی بن احمدبن طریح نجفی معاصر شیخ حرّ عاملی (متوفی 1104 هَ . ق .) اس...
حسام الدین قیمری . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) یکی از امرای ملک اشرف که در جنگ با سلطان روم شکست خورد و زوجه اش که هم شاخ ملک اشرف بود اسیر...
حسام الدین لاجین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به حسامی لاجین شود.