حسان
نویسه گردانی:
ḤSAN
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ )ابن نمیربن عجل کلبی مکنی به ابوالندی و ملقب به عرقله ٔ اعور است که در 486 هَ . ق . متولد شد و در 567 هَ . ق . درگذشت . ساکن دمشق و ندیم صلاح الدین ایوبی بود. صلاح الدین باو وعده داده بود که پس از گرفتن مصر هزار دینار به او خواهد داد، و پس از تسلط دو هزار دینار به او بخشید، ولی او پیش از استفاده از آن فجاءةبمرد. (اعلام زرکلی بنقل از فوات الوفیات ج 1 ص 112).
واژه های همانند
۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن یسار تغلبی شاعر عرب . مرزبانی از زبیر از ابوسلمة از ضحاک حزامی آرد که : اغزل ابیات عرب شعر حسان تغلبی است ک...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابوأشرس . محدث است .
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابواسود حسان بن قیس التمیمی یکی از صحابه است . رجوع به حسان بن قیس شود.
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابوعلی . محدث است .
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) اندلسی . رجوع به حسان بن مالک شود.
جمع حسن [فتح ح] و حسناء [ضم ح]
در قرآن کریم دوبار به عنوان صفت برای ذکر زیبائی نعمت های بهشت به کار رفته است :
[ فیهن خیرات حسان]
[ ... عبقری حسان...
ام حسان . [ اُم ْ م ِ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) حیوان کوچکی است به اندازه کف دست . (از المرصع).
ام حسان . [ اُم ْ م ِ ح ِ ] (اِخ ) یکی از زنان مشهور بزهدو تقوی و با سفیان ثوری صحبت داشته است . رجوع به صفة الصفوة ج 3 ص 115 و قاموس اعلام ...
حسان بک . [ ح َس ْ سا ب َ ] (اِخ ) محمد. از شاعران متأخر عثمانی و پسر رجائی زاده سلیمان هادی افندی است . وفات او1152 هَ . ق . بود. (قاموس الاع...
ارض حسان . [ اَ ض ُ ح َس ْ سا ](اِخ ) دهی است نزدیک مکه و آن را حسان نیز گویند.