گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حسان نویسه گردانی: ḤSAN حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن یسار تغلبی شاعر عرب . مرزبانی از زبیر از ابوسلمة از ضحاک حزامی آرد که : اغزل ابیات عرب شعر حسان تغلبی است که چنین آغاز می شود:اجدک ان دارالرباب تباعدت او انبت جل ان قلبک طائر.(الموشح ص 154). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن ابی سنان العسکری . صحابیست و حدیث شریف «طالب العلم بین الجهال کالحی بین الاموات » را او روایت کرده است . (ق... حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن ادهم مازنی محدث است . و مرزبانی گوید: کان علامة... رجوع به الموشح ص 140 شود. حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن اسد حجری و در تجرید نام پدرش سعید است . ابن یونس گفت صحبت داشت و فتح مصر دریافت . (حسن المحاضره ج 1 ص 88). حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن اسعد حمیری مکنی به ابوکرب از تبابعه ٔ یمن در جاهلیت است . در افسانه ها آورده اند: که با لشکری انبوه تا به سم... حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن انوشیروان حاکم طبرستان است . یاقوت گوید: انوشیروان در 435 هَ . ق . درگذشت و پسرش جستان یا حسان جانشین او شد.... حسان حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن تبع. نام یکی از ملوک یمن است . رجوع به حسان بن اسعد و تاریخ اسلام ص 29 و مجمل التواریخ والقصص صص 162-168 و ... حسان حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن جابر. یا ابن ابی جابر السلمی ، صحابیست . او درک غزوه ٔ بدرکرده و ناقل بعض احادیث است . (قاموس الاعلام ترکی ). حسان حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن جهید. چنین نامی در اسناد باقی مانده ٔ از حکومت اعراب در اندلس دیده میشود. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 372 ش... حسان حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن حریث العدوی . یا العبدری . محدث است . رجوع به ابوالسوار حسان شود. حسان حسان . [ ح َس ْ سا] (اِخ ) ابن حسان شاعر عرب . او راست : قصیده ٔ میمی که در ستایش برمکیان سروده است و آغاز آن چنین است :من مبلغ یحیی و دون... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود