اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسر

نویسه گردانی: ḤSR
حسر. [ ح َ س َ ] (ع مص ) افسوس خوردن . دریغ خوردن . حسرت . آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || کند شدن . (ترجمان عادل بن علی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
حسر. [ ح َ ](ع مص ) برهنه کردن . (منتهی الارب ). برهنه و آشکار کردن . برهنه کردن اندامی از اندامهای خویش . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بره...
حسر. [ ح ُس ْ س َ ] (ع اِ) ج ِ حاسر.
حصر. [ ح َ ] (ع مص ) حصر چیزی ؛ وارسیدن همه ٔ آنرا. فراگرفتن همه را. گرد گرفتن کسی را. احاطه کردن . || محاصره کردن . اندر حصار کردن . (تاج ...
حصر. [ ح َ ص ِ ] (ع ص ) بخیل . مردی گران جان که هیچ خیر ندهد. (مهذب الاسماء). فرومایه . || بسته . || عاجز. || مرد رازدار.
حصر. [ ح َ ] (ع اِ) احاطه . محاصره . و در فارسی با فعل کردن و شدن صرف شود.
حصر. [ح ُص ْ / ح ُ ص ُ ] (ع اِمص ) شکم گرفتگی . احتباس غایط. (ناظم الاطباء). گرفتگی شکم . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). شکم گرفتگی . بسته شدن ش...
حصر. [ ح َ ص َ ] (ع مص ) تنگ دل شدن . (آنندراج ). || بسته شدن در سخن گفتن . (زوزنی )(آنندراج ). || بخیل بودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ...
حصر. [ ح ُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ حصیر. (یادداشت مؤلف ).
حثر. [ ح َ ث َ ] (ع اِ) غوره ٔ انگور و خرمادانه های نو برآمده ٔ انگور در خوشه . || بار درخت پیلو. نوعی از سماروغ که آن به خاک جمعکرده شده ...
حثر. [ح َ ث َ ] (ع مص ) درشت و سطبر گردیدن . غلیظ و سطبر شدن چیزی . || دانه بستن انگور و شیره . (دبس )(منتهی الارب ). جوشیدن دوشاب . || حثر...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.