اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسین

نویسه گردانی: ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ولیدبن نصر معروف به ابن عریف و مکنی به ابوالقاسم نحوی شاعر. از وطن به مشرق آمد و به مصر سکنی گزید و بر ابن رشیق تلمذ کرد پس به اندلس بازگشت و در 390 هَ . ق . 1000/ م . در طلیطه درگذشت . او راست : شرح کتاب جمل زجاج و کتاب الرد علی النحاس فی کتابه الکافی . (معجم المؤلفین از الوافی بالوفیات ج 11 ص 114) (معجم الادباء ج 10 ص 183) (بغیة الوعاة 237) (روضات 218) (کشف الظنون ) (هدیة العارفین ج 1 ص 306، 307).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن تمیم مکتب محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 281).
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن جاندار. رجوع به حسین جاندار شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جبیر مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : «الاعتبار» و «نخب المناقب » وی از ابن شهرآشوب متوفی در 588 هَ . ق . بواسطه نجی...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جعفربن احمد زبرقان معدل . محدث اصفهانی است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 281).
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن جعفر مراغی . رجوع به حسین مراغی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جمال . رجوع به حسین قهستانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حجاج . رجوع به ابن حجاج و حسین بن احمدبن محمد شود.
حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسام . رجوع به حسین غیاثی شود.
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن حسن . رجوع به حسن واسانی و حسین عیناتی و حسین حلیمی و حسین موسوی و حسین دمیاطی شود.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن حسن بن علی عطاری . محدث است . از طبرستان به اصفهان آمده است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 280).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۴۹ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.