اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسین

نویسه گردانی: ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ولیدبن نصر معروف به ابن عریف و مکنی به ابوالقاسم نحوی شاعر. از وطن به مشرق آمد و به مصر سکنی گزید و بر ابن رشیق تلمذ کرد پس به اندلس بازگشت و در 390 هَ . ق . 1000/ م . در طلیطه درگذشت . او راست : شرح کتاب جمل زجاج و کتاب الرد علی النحاس فی کتابه الکافی . (معجم المؤلفین از الوافی بالوفیات ج 11 ص 114) (معجم الادباء ج 10 ص 183) (بغیة الوعاة 237) (روضات 218) (کشف الظنون ) (هدیة العارفین ج 1 ص 306، 307).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حمزه . رجوع به حسین بن ابراهیم بن حمزه و نیز به حسین بالسی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حمید. رجوع به حسین خزاز شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حیدربن قمر کرکی عاملی . رجوع به حسین کرکی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حیدر علی شوشتری ، شاگرد ملا صالح مازندرانی است و از وی در 1076 هَ . ق . اجازت دارد. او راست : اعمال السنة. (ذریع...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خالویه همدانی مکنی به ابوعبداﷲ بغدادی نحوی . متوفی در حلب در 370 هَ . ق . صاحب جمل و انتصار و جز آنها. رجوع ب...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خرمیل ملقب به عزالدین . از ارکان دولت غوری . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 62 و 65 و عیون الانباء ابن ا...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خسرو. رجوع به حسین بلخی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خصیب ، یا حسن بن خصیب . از اعلام علم نجوم و درعلم تعدیل کواکب قوی بود. او راست : زیجی مشهور و کتابی در موالید...
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن خضر نسفی . رجوع به حسین نسفی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خطیر نعمانی مکنی به ابوعلی . متوفی 598 هَ . ق . او راست : «اختلاف الصحابة و التابعین و الفقها». (کشف الظنون ).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۴۹ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.