گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حصان نویسه گردانی: ḤṢAN حصان . [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) امراءة حصان ؛ زن پارسا یا شوهردار. زن نیکوکار و عفیفه . بشوی . متزوجه . مستوره . حاصن . حاصنة. ج ، حصانات ، حصن . || دره . یک دانه مروارید : بحصن حصین اندرم ار ز دست که بینند حصن حصینم حصان .مسعودسعد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی حسان طبرستانی حسان طبرستانی . [ ح َس ْ سا ن ِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) پادشاه طبرستان بود. مستوفی گوید: در سنه ٔ ست و سبعین و مائه یحیی بن عبداﷲ علوی برادر محمد ... ابن ابی حسان وراق ابن ابی حسان وراق . [ اِ ن ُ اَ ح َس ْ سا ن ِ وَرْ را ] (اِخ ) او کتابت مصحف نیز میکرده است در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری . (ابن الندیم ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود