حصین
نویسه گردانی:
ḤṢYN
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن عبید الخزاعی . صحابیست و او پدر عمران بن الحصین صحابی باشد و بعضی در صحابی بودن ابن عبید شک کرده اند. (الاصابة ج 2 ص 19).
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شبیب بن بشر مکنی به ابومحمد نسوی . محدث اصفهانی است و پس از300 هَ . ق . درگذشت . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 283).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شدقم . شعر و احوال در سلافةالعصر ص 253 آمده است . وی پسر علی بن حسن بن شدقم است . (ذریعه ج 9 ص 248).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شعال . رجوع به حسین شعال شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شعیب بن محمد سنجی مکنی به ابوعلی . رجوع به حسین سنجی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شهاب الدین گیلانی شافعی معروف به ابن قاوان و ملقب به بدرالدین . او راست : شرح خطبه ٔ انوار التنزیل ، وی در 8...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن شهاب الدین جاندار. رجوع به حسین خاندار و حسین کرکی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن صالح خاتون آبادی . رجوع به حسین خاتون آبادی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن صالح بن خیران . رجوع به ابن خیران و صفوةالصفوة ج 2 ص 254 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن صالح مازندرانی داماد مجلسی . او راست : حاشیه بر من لایحضره الفقیه . (ذریعه ج 6 ص 223).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن صبعی . کسی است که بشربن المعتمر کتابی در رد بر وی نوشته است . (ابن الندیم ).