اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حطء

نویسه گردانی: ḤṬʼ
حطء. [ ح َطْءْ ](ع مص ) افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکندن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (از آنندراج ). مجامعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از قاموس ). || تیز دادن . (ذیل اقرب الموارد) (از آنندراج ). || کف دست بر کسی زدن . (آنندراج ). پنجه برپشت کسی زدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). زدن . (ذیل اقرب الموارد). || کف برآوردن دیگ هنگام جوش آمدن . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). کف انداختن دیگ . (تاج المصادر بیهقی ). || ریخ انداختن و پلیدی انداختن . (آنندراج ). || کسی را از رأی و عقیده خود بازداشتن : حطی به عن رأیه ؛ دفعه عنه و منه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
هت و مت . [ هَِت ْ ت ُ م ِت ت ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، عیناً. شبیه تام و تمام . بعینه : هت و مت فلان است ؛ یعنی شباهتی تمام ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.