گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حواص نویسه گردانی: ḤWʼṢ حواص . [ ح ِ ] (ع اِ) چوب که بدان دوزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی پریشان حواس پریشان حواس . [ پ َ ح َ ] (ص مرکب ) مضطرب . پراکنده فکر. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود