حومه 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤWMH 
    
							
    
								
        حومه .[ م َ ] (اِ) در تداول  اطراف  و گرداگرد شهر. (از فرهنگ  فارسی  معین ) :  در این  مرغزار [ رول  ] ناحیتی  است  اقطاعی  و ملکی  و حومه ٔ آن  باغ  است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی  ص 124). حومه ٔ آن  نواحی  بجه  است  و هوای آن  سردسیر است  بغایت . (فارسنامه ٔ ابن  بلخی  ص 122).
-  حومه نشین  ؛ کسی  که  در پیرامون  شهر سکنی ̍ دارد.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حومه . [ م ِ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستان های  حومه ٔ شهرستان  گلپایگان  است . این  دهستان  در باختر شهرستان  گلپایگان  واقع شده  و حدود آن بشرح  زیر ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حومه  خاوری . [ م ِ وَ ] (اِخ ) یکی  از دهستانهای  ششگانه ٔ شهرستان  رفسنجان  که  در خاور رفسنجان  واقع است . ناحیه ای  است واقع در جلگه . هوای  آن  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صومای  حومه . [ ی ِ ح َ م َ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  سه گانه ٔ بخش  صومای  شهرستان  ارومیه  است .این  دهستان  در اطراف  حومه ٔ بخش  واقع شده  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حومه  باختری . [ م ِ ت َ ] (اِخ ) یکی  ازدهستان های  ششگانه ٔ شهرستان  رفسنجان ، در باختر رفسنجان  واقع و حدود آن  بشرح  زیر است : از طرف  شمال  به  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همت آباد حومه . [  هَِ م ْ م َ دِ حُوم ِ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  زرند شهرستان  کرمان  که  100 تن  سکنه  دارد. آب  آن  از قنات  و محصول  عمده اش  غل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اکبرآباد حومه . [ اَ ب َ دِ م َ ](اِخ ) دهی  از بخش  مرکزی  شهرستان  فسا. سکنه ٔ آن  100 تن . آب  آن  از قنات  و محصول  عمده ٔ آنجا غلات  و پنبه  و را...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حومه  باوندپور. [ م ِ وَ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  بخش  مرکزی  شهرستان  شاه آباد و حوزه ٔ سه ٔ آمار باوندپور است . قراء این  دهستان  اطراف  شهر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حومة. [ ح َ م َ ] (اِ) معظم  آب  دریا و سخت ترین  جای  آن . (منتهی  الارب )(اقرب  الموارد). و همچنین  است  حومه ٔ ماء و حومه ٔ رمل  و حومه ٔ قتال  و غ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حومة. [ م َ ] (ع  اِ) بلور. (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد) (آنندراج ).