اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خارک

نویسه گردانی: ḴARK
خارک . [ رَ ] (اِ مصغر) تصغیر خار است . (برهان قاطع)(آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خارخرد :
آدمی را که خارکی درپای
نرود طرفه جانور باشد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
خارک . [ رَ ] (اِ) نوعی از خرما میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع). خرما خارک . خرما خَرَک . بُسر. (مهذب الاسماء). غوره ٔ خرما. ...
خارک . [ رَ ] (اِ) گوش خارک .
خارک . (اِخ ) جزیره ای است ازدهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر واقع در 37 هزارگزی جنوب باختر گناوه در خلیج فارس و طول این جزیره 8...
خارک . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان واقع در 44 هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 18 هزارگزی راه فرعی میرجا...
خارک. [رَ]. (ا.). به میوهٔ نرسیده خرما، «خارَک» یا «خرک» یا کنگ (و در زبان عربی، «حبابوک») گفته می‌شود. رطب مرحله قبل از رسیدگی کامل خرماست که رطوبت ب...
گوش خارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) (از: گوش + خار، خارنده + -َک ، پسوند سازنده ٔ اسم از صفت ) (حاشیه ٔ برهان ). هر چیز که بدان گوش خارند. (برهان ) (آن...
خارک خرما. [ رَ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) رِمَخَه . (مهذب الاسماء). رجوع به خارک شود.
جزیره ٔ خارک . [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) از جزایر خلیج فارس است و از دهانه ٔ رودخانه ٔ شاپور دورو از توابع ولایت اردشیرخره و لنگرگاه کشتیهایی بود ک...
سنگ خوارک . [ س َ خوا / خا رَ ] (اِ مرکب ) سنگخوار. (جهانگیری ). مرغک سنگ خوار که به عربی قطاة گویند. (برهان ) (آنندراج ). پرنده ای است از رسته ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.