گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خالص نویسه گردانی: ḴALṢ خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) نام نهر مهدی است . (از معجم البلدان یاقوت حموی ج 3 ص 390) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی پل خالص پل خالص . [ پ ُ ل ِ ل ِ ] (اِخ ) نام پلی در دوازده فرسنگی بغداد. (حبیب السیر چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 161). حسن خالص حسن خالص . [ ح َ س َ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی الهادی . لقب امام یازدهم شیعه ٔ اثناعشری است . رجوع به حسن عسکری شود. کربن خالص الماس خالص شدن خالص شدن . [ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مطاوعه ٔ «خالص کردن ». رجوع به «خالص کردن » شود. اصفر خالص اصفر خالص . [ اَ ف َ رِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است چنانکه اگر زردی اسب خالص و همانند رنگ زر باشد و موی یال و دم آن س... خالص کردن خالص کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ویژه کردن ۞ . حسین خالص حسین خالص . [ ح ُ س َ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) شاعر اصفهانی . عالم گیرشاه او را «امتیازخان » لقب داد. و در 1122 هَ . ق . درگذشت . (ذریعه ج 9 ص 284). خالص الخاص خالص الخاص . [ ل ِ صُل ْ ] (اِخ ) امیر مجاهدالدین خالص الخاص . وی سردار قشون خلیفه ٔ عباسی امیرالمؤمنین الناصر لدین اﷲ در جنگ دوم با طغرل بود... قصر میدان خالص قصر میدان خالص . [ ق َ رِم َ ل ِ ] (اِخ ) در بغداد واقع است . (معجم البلدان ). خالس خالس . [ ل ِ ] (ع ص ) رباینده . رجوع به خَلس شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود