اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خداش

نویسه گردانی: ḴDʼŠ
خداش . [ خ ِ ] (اِخ )ابن ابی خداش مکی . وی از مدرکین زمان پیغمبر بود. ابوعامر عقدی از داودبن ابی هند از ایوب بن ثابت از صفیه دخت بحریه روایت میکند و میگوید: صفیه گفت : عم من از نبی تقاضای بخشش سینی ای کرد و ابن منده نیز آن را ذکر نموده است . ابن سکن گفت : این حدیث مشهور نیست و از او روایت حدیثی دیگر کرد که در اسناد آن نظر است .جز این ابن سکن از طریق دیگر از ایوب بن ثابت از بحریه اخراج حدیث کرد بر این مبنا که ثابت گفت عم بحریه خداش پیغمبر را دید که در کاسه ای غذا می خورد او طلب بخشش آن سینی کرد. ایوب بن ثابت گفت : چون عمر بر آنها وارد می شد، میگفت سینی رسول خدا را برای من بیاورید. ابن سکن گفت : این حدیث از بحریه نیز نقل شده منتها از طریق عم او بنام فراس ولی ثابت نشده است . صاحب اصابه میگوید: ابوموسی از طریق محمدبن معمر از ابی عامر چنین روایت کرده است که ابوموسی از یحیی بن ثابت از صفیه این حدیث را روایت کرده ، منتهی نام عم او را «فراس » ذکر نمود. به آخر آن اضافه کرده که ما آن سینی را برای او می آوردیم ؛ پس او آن را از آب زمزم پر میکرد و از آن می نوشید و بر صورتش می پاشید. شاید برای ابی عامر در این جادو اسناد بوده است . ولی ظاهر آن است که هر دو یکی هستند و یکی از دو اسم مصحف دیگر است و ترجیح با «خداش » است . (از اصابه قسم 1 ص 105).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) از اعلام است .- ابوالخداش ؛ گربه . (ناظم الاطباء).
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) بعضی ها نام او را ابن حصین بن الاصم بن عامربن رواحةبن حجربن عبدبن معیص بن عامربن لؤی القرشی عامر معروف به ابن بش...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن بشربن خالدبن حرث ، مکنی به ابویزید تمیمی و معروف به بعیث بصری . وی از خطیبان و شاعران و بزرگان عرب است که بحد...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن بشربن لبید ملقب به بعیث مجاشعی . از خطباء و شاعران عرب بود. جاحظ درباره ٔ او می گوید: وی اخطب بنی تمیم است ؛ بشرط ...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن حُمَید. وی از شاعران عرب بوده است . (از منتهی الارب ).
خداش . [ خ ِ ](اِخ ) ابن دحاح . از مالک خبر منکری که بدو تعلق ندارد، روایت کرده است و از او نیز تمتام نقل حدیث نموده است . او را از زمره ٔ...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن زُهَیربن ربیعةالعامری از شاعران جاهلی و از اشراف و شجعان بنوعامر بود. در اشعارش حماسه و فخر بر گذشته غلبه دارد.اب...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن سلامه ... او را ابن ابی سلامه نیز می گویند و آن قول ابن السکن است و نیز او را ابن ابی مسلمه و ابوسلمه السلمی و س...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن عیاش انصاری عجلی ... ابن اسحاق او را در جزء کسانی که به یمامه شهادت یافته اند، نام برده و ابن فتحون نیز این م...
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن عیاش عبدی ، مکنی به ابومحل . وی از تابعان بود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.