 
        
            خزم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴZM 
    
							
    
								
        خزم . [ خ َ ] (ع  مص ) سوراخ  کردن بینی  شتر. (از منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ) (از اقرب  الموارد).  ||  خلیدن  شتر.  ||  ملخ  را بسیخ  در کشیدن . (از منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ).  ||  (اصطلاح  عروض ) زیادتی  حرفی  است  یا دو کی  در اول  مصراع . متقدمان  شعراء عرب  استعمال  کرده اند تمام  معنی  را و از وزن  و تقطیع ساقط داشته  و بیشتر آن  حروف  عطف  بوده  است  چون  هل  و بل  و ثم  و واو و فاء و بعضی  از شعراء عجم  در این  باب  تقیل  بدیشان  کرده اند و در یک  دو بیت  خزم  آورده  چنانک  شاعر گفته  است :
هرک  با مرد مست  جنگ  کند
ملامت  آن  را رسد کی  هشیار است .
و میم  ملامت  خزم  است  و وزن  و تقطیع این  مصراع  چنان  باشد کی  ملامت  آن  را رسد کی  هشیار است  و این  زشت  خزمی  است  چی  در شعر عرب  اغلب  خزوم  حروف  زواید باشد چنانک  گفتیم  و این  شخص  میم  ملامت  را کی  اصل  کلمه  است  خزم  ساخته  است  و بهیچ  حال  محدثان  شعرای  عرب  و عجم  را نشایدکی  خزم  بکار دارند از بهر انک  ذوق  شعر خلل  می کند و طبع از آن  نفرت  می گیرد و این  اسم  از خزامه ٔ شتر گرفته اند و آن  زیادت  حلقه  باشد پشمین  کی  در بینی  شتر کنند تا مهار در وی  بندند. (از المعجم  فی  معاییر اشعار العجم ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خذم . [ خ َ ذِ ] (اِخ ) نام  اسب  مرداس بن  ابی عامر است .