اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خط

نویسه گردانی: ḴṬ
خط. [ خ ُطط ](اِخ ) یکی از دو کوه مکه که ابوقبیس و احمر باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). در معجم البلدان آمده است : نام کوهی واقع در مکه که عبارتست از اخشب غربی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
خط مستقیم . [ خ َطْ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط راست . (آنندراج ). اقصر خطی که مابین دو نقطه ٔ مفروضه رسم کنند. (ناظم الاطباء). خطی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خط سریانی ( رسم الخط زبان سریانی ) به سه گونه نوشته می‌شود، سطرنجیلی یا خط مفتوح، که از سایر خطوط بهتر ونیکوتر است و به آن خط الثقیل و سریانی کلاسیک ه...
سه خط طلا .یکی از دیدنی ترین و زیباترین نقاط راه آهن مازندران (راه آهن سرتاسری جنوب -شمال) است و آن در روستای شوراب سوادکوه مازندران بین گردنه گدوک و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به خط شدن. اصطلاحی نظامی است و منظور از آن جمع شدن نفرات در یک صف، هنگام آغاز نگهبانی، تحویل و تحول پست یا احترام به پرچم و مراسم و مناسبت های دیگر در...
خط قصاران . [ خ َطْ طِ ق َص ْ صا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داغ گازران که بر جامه ها کنند که تا معلوم شود از فلان است . (آنندراج ) : چشمه ٔ مهر...
خط دیوانی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شکسته پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران . (آنندراج ). خط شکسته ٔ اهل دفتر. (غیاث اللغ...
خط زنگاری . [ خ َطْ طِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط سبزرنگ . کنایه از موی تازه بردمیده ٔ صورت : لطیفه ایست نهانی که عشق از او خیزدکه نام ...
خط تقویمی . [ خ َطْ طِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط تقویم . رجوع به خط در این لغت نامه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.