خفا. [ خ ِ ] (ق ) بطور مخفیانه . (یادداشت بخط مؤلف ). پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء)
: آنچنان کآن زن در آن حجره ٔ خفا
خشک شد او و حریفش ز ابتلا.
مولوی .
-
در خفا ؛ در پنهانی . در پوشیدگی . در نهانی
: ور همی بینند این حیرت چراست
تا که وحی آمد که آن اندر خفاست .
مولوی (مثنوی ).
روح را در غیب خود اشکنجهاست
لیک تا نجهی شکنجه در خفاست .
مولوی .