خفاء
نویسه گردانی:
ḴFAʼ
خفاء. [ خ َ ] (ع مص ) نهان شدن و آشکارا نگردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (ع اِ) امر مخفی . منه : برح الخفاء؛ واضح شد امر مخفی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خفاء. [ خ ِ ](ع اِ) پوشش و هرچه بدان چیزی را پوشند از گلیم و جز آن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).ج ، اَخفِیَه . || (اِم...
خفا. [ خ َ ] (ع ص ) نهفت . (یادداشت بخطمؤلف ). پنهان . پوشیده . (ناظم الاطباء) : خورشید منی من بچراغت طلبم زآنک من در شب هجران و تو در ابر...
خفا. [ خ ِ ] (ق ) بطور مخفیانه . (یادداشت بخط مؤلف ). پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء) : آنچنان کآن زن در آن حجره ٔ خفاخشک شد او و حریفش ز ا...
این کامه بدون اعراب (آوانگاری) قابل خواندن نیست. بنا بر این جوابی هم نمیشود برای آن نوشت.
خفع. [ خ َ ] (ع مص ) سر برگشتن . || افتادن از گرسنگی و جز آن . || زدن بشمشیر. منه : خفعه بالسیف . || سوختن جگر از گرسنگی . این صیغه بصور...
خفع. [ خ َ ف َ ] (ع اِ) استرخای مفاصل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
سرمه ٔ خفا. [ س ُم َ / م ِ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرمه ٔ جادوان که چون که به چشم خود کشند دیگران آن را نبینند وآنان هر چیز و هر ...