اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلیل

نویسه گردانی: ḴLYL
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن موسی جندی ، مکنی به ابوالضیاء. فقیه مالکی و از اهل مصر بود در قاهره علم آموخت و مفتی مذهب مالکی شد. او را کتاب مختصر در فقه است که بفرانسه ترجمه شده و کتاب التوضیح است که شرح مختصر ابن حاجب میباشد و نیز کتاب المناسک و چند کتاب دیگر می باشد. مرگ او بسال 767 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 296).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خلیل آباد. [ خ َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش خلیل آباد تابع شهرستان کاشمر است . طول جغرافیایی آن 35 درجه و 14 دقیقه و عرض آن 5 درجه و 16 دقیقه ...
خلیل آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسویه ٔ بخش داراب شهرستان فسا، دارای 354 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ محلی و محصول آن غلات و...
خلیل آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپلق الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 1066 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و ...
خلیل آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 400تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات...
چاله خلیل . [ ل َ خ َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان موگونی بخش آخوره شهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
چشمه خلیل . [ چ َ م َ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 10 هزارگزی شمال خسروآباد کنار راه مالرو خسروآباد به بیجار...
خلال خلیل . [ خ ِ ل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )درخت آطریلال . رجوع به آطریلال در این لغت نامه شود.
خلیل نحوی . [ خ َ لی ل ِ ن َح ْ ] (اِخ ) رجوع به خلیل بن احمد عروضی شود.
خلیل سلطان . [ خ َ س ُ ] (اِخ ) که بنام خلیل سلطان گورکانی یا تیموری معروف است بسال 786 هَ . ق . متولد شد و بسال 814 هَ . ق . درگذشت . وی پس...
خلیل ثقفی . [ خ َ لی ل ِ ث َ ق َ ] (اِخ ) دکتر خلیل خان ثقفی ، معروف به اعلم الدوله فرزند میرزا عبدالباقی حکیم باشی ، ملقب به اعتضادالاطباء ا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.