خمس
نویسه گردانی:
ḴMS
خمس . [ خ ُ م ُ ] (ع اِ) خُمْس . پنج یک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) : فَاَن َّ ﷲ خمسه . (قرآن 41/8).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
خمس آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش شهرستان کرمانشاهان . دارای 410 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آن غلات آبی و دیمی ...
خمس دادن . [ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) خمس مال را به مستحقان خمس بخشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
فرائض خمس . [ ف َ ءِ ض ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نمازهای پنجگانه . فرائض پنجگانه . رجوع به فرائض پنجگانه شود.
صلوات خمس . [ ص َل َ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نمازهای پنجگانه ٔظهر، عصر، مغرب ، عشاء و بامداد. رجوع به صلاة شود.
تا عصر نور علیشاه اصفهانی از روسای فرقه ی نعمة اللهی صحبتی از عشریه در مقابل خمس نبوده است بلکه دستور به پرداخت خمس و زکوة داده اند.(1)
لکن از زمان م...
صناعات خمس . [ص ِ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن اقسام پنجگانه ای است که به اعتبار ماده ٔ صغری ̍ و کبری ̍ در قیاس آید و...
خمص . [ خ َ ] (ع مص ) باریک و لاغر کردن از گرسنگی و درآوردن شکم وی را در جوف وی . || فرونشستن آماس جراحت . منه : خمص الجرح خمصاً و خموصاً...
خمص . [ خ ُ ] (ع مص ) خَمص . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). (از لسان العرب ). رجوع به خَمص شود.
خمص . [ خ ُ ] (ع اِمص ) فرونشستگی آماس جراحت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خمص . [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اخمص و خَمْصاء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).