اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خمس

نویسه گردانی: ḴMS
خمس . [ خ ُ م ُ ] (ع اِ) خُمْس . پنج یک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) : فَاَن َّ ﷲ خمسه . (قرآن 41/8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
خمس . [ خ َ ] (ع عدد، ص ، اِ) مؤنث خمسة یعنی پنج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). یقال : خمس نسوة. توضیح ...
خمس . [ خ َ ] (ع مص ) گرفتن پنج یک مال کسی . || جزو گروهی درآمدن و آن را پنج کردن .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خمس . [ خ ِ ] (ع اِ) نوعی از آب دادن شتر؛ یعنی سه روز شتران را چرانیدن و روز چهارم آب دادن . || نوعی از برد. || تب نوبه ای که یک روز...
خمس . [ خ ُ ] (ع اِ) پنج یک . (ناظم الاطباء). یک پنجم . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، اَخماس . || (اصطلاح فقه ) بدان که در هفت چیز به مذهب حضرت...
خمس . [ خ َ م َ ] (اِ) مربا که از انگور کنند در گیلان . (یادداشت بخط مؤلف ).
خمس . [ خ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود بخش شهرستان هروآباد و دارای 2894 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی . شغ...
خمس - عربی و به معنای یک پنجم - یکی از انواع مالیات‌های اسلامی است که شیعیان بدان معتقدند و به منظور رفع مشکلات مالی امت اسلامی و توزیع عادلانه ثروت و...
تب خمس . [ ت َ ب ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمی خمس : و بترین تب ها که با این تب [سل ] آمیخته گردد تب خمس است ، پس ربع، پس شطرالغب ،...
خمس عشرة. [خ َ س َ ع َ ش َ رَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پانزده . پنجده . (یادداشت بخط مؤلف ). اگر معدود مؤنث باشد خمس بدون «تاء» و عش...
خمس قری . [ خ َ س ِ ق ُ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بندهی . پنج دیه . فنج دیه . (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.