 
        
            خوان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWAN 
    
							
    
								
        خوان . [ خ ُ ] (ع  اِ) ماه  ربیعالاول  در جاهلیت . خَوّان . (منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ده  خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  درختنگان  بخش  مرکزی  شهرستان  کرمان . واقع در 28هزارگزی  شمال  خاوری  کرمان . سکنه  آن  650 تن . آب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  طیبی  گرمسیری  بخش  کهکیلویه  شهرستان  بهبهان . واقع در 60هزارگزی  شمال  خاوری  لنده  مرکز دهستان . دا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دده خان . [ دَ دِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  قوشخانه  بخش  باجگیران  شهرستان  قوچان . در 71هزارگزی  شمال  باختری  باجگیران . سرراه  مالرو عمومی  با...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دلی خان . [ دَ ] (مغولی ، اِ مرکب ) خان  اقیانوس گیر، یا خان  جهان گیر. (از سازمان  اداری  حکومت  صفوی  چ  دبیرسیاقی  حاشیه ٔ ص 40).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دولت خان . [ دَ ل َ ] (اِخ ) دولت  خان  لودی . یازدهمین  و آخرین  از سلاطین تغلقیه  هند (در سال  815 هَ .ق ). (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کله خان . [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی  ازدهستان  پایین  است  که  در شهرستان  نهاوند واقع است  و 590 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 4).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کیوک خان . (اِخ ) پسر اوکتای قاآن بن  چنگیز است . (از یادداشت  به  خط مرحوم  دهخدا). رجوع  به  گیوک  در همین  لغت نامه  و جهانگشای  جوینی  ج  1 صص  20...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم خان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی  است  مرکز دهستان  گرمخان  بخش  حومه ٔ شهرستان  بجنورد، واقع در 18 هزارگزی  شمال  خاوری  بجنورد. سر راه  شوسه ٔ عمومی  بج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گلی خان . [ گ ُ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  ای تیوند بخش  مرکزی  شهرستان  شوشتر که  در 45هزارگزی  جنوب  خاوری  شوشتر و 4هزارگزی  باختر راه  شو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کپک خان . [ ک ُ ] (اِخ ) پسر دواخان  و برادر ایسبوقاخان  از خانان  مغول  بود که  پس  از ایسبوقاخان  به  سلطنت  رسید و در سال  721 هَ . ق . به  مرض  گن...