خوان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWAN 
    
							
    
								
        خوان . [ خ ُ ] (ع  اِ) ماه  ربیعالاول  در جاهلیت . خَوّان . (منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        کلاته  خان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  شهاباد بخش  حومه ٔ شهرستان  بیرجند. محلی  جلگه ای  و گرم  سیر است  با400 تن  سکنه . آنجا از قنات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کلاته  خان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  زاوه ٔ بخش  حومه ٔ شهرستان  تربت حیدریه . در دامنه  و معتدل  است . (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عربشاه خان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  گرمادوز، بخش  کلیبر شهرستان  اهر. ناحیه ای  است  کوهستانی .هوای  آن  معتدل  مایل  به  گرمی  است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) (حاج ...)ملقب  به  سردار اسعد. او فرزند سوم  حسینقلی خان  ایلخانی  بختیاری  بود. وی  یکی  از سران  جنبش  آزادی خواهی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) ابن  شاه وردی خان ، والی  لر کوچک . وی  تا آخر عمر به  صورت  تبعید در خراسان  می زیست  و برخی  اشعار او را نصرآبادی  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شیبانی خان . [ ش َ ] (اِخ ) رجوع  به  شیبانی  محمد و شیبک خان  و فهرست  اعلام  حبیب السیر چ  خیام  ج  4 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طایانک خان . (اِخ ) پادشاه  یا خان  طایفه ٔ نایمان  مغول  که  چنگیزبر او ظفر یافت . حمداﷲ مستوفی  آرد: در سنه ٔ تسع و تسعین  و خمسمائة چنگیزخان  بر او...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سبزعلی خان . [ س َ ع َ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  سنجابی  شهرستان  کرمانشاه  واقع در 12 هزارگزی  جنوب  باختری  کوزران  و 4 هزارگزی  جنوب  خاوری  راه  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زبردست خان . [ زَ ب َ دَ ] (اِخ ) فرزند ارشد علی مردان خان  امیرالامراء شاه  جهان  امپراطور هند. (1068 تا 1118 م .). زبردست خان  در ایام  صوبه داری  پ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زبردست خان . [ زَ ب َ دَ ] (اِخ ) از امراء والاشاهیان   ۞  و صاحبان  مناصب  بزرگ  دربار شاه جهان  امپراطور متوفی  1076 هَ . ق . هند است . میرعبدالرزاق...