 
        
            خون بست 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWN BST 
    
							
    
								
        خون بست . [ خوم ْ ب َ ] (ص  مرکب ) خون بر. آنچه  موجب  بند آمدن  خون  از زخمی  شود از داروها.  ||  (اِ مرکب ) فدیه ٔ قتل . خونبها. دیه .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خون بست  کردن . [ خوم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص  مرکب ) خون برکردن . از خونریزی  بازداشتن  با دارو.  ||  قصاص  قتلی  را به  اداء دیه  بدل  کردن . (یادداشت  ب...