دان
نویسه گردانی:
DʼN
دان . (اِخ ) نام محقق و مورخی است که در خصوص تاریخ سری منسوب به پروکوپ (پروکوپیوس ) رومی تحقیق کرده است و باثبات رسانیده که تاریخ مذکور ریخته ٔ قلم پروکوپ است وعقاید دیگران که آنرا از این مورخ نمیدانندمردود میباشد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 90 شود.
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مامِه دان. (زیست شناسی) اندامی در برخی نهان زادان که در آن یاختهٌ جنسیِ ماده تولید می شود؛ رجوع شود به واژهٌ مامِه. در زبان انگلیسی، مامِه دان مترادفِ...
چیلک دان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) چینه دان . کراژ. ژاغر. زاغر. حوصله . رجوع به چینه دان شود.- چیلک دان کسی را خالی کردن یا چیلک دان کسی راتکاندن...
چینه دان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ مرکب از: (چینه + دان ، ظرف ) حوصله ٔ مرغانه را گویند. (برهان ). حوصله ٔ مرغان است که دانه در آن جمع شود...
تمام دان .[ ت َ ] (نف مرکب ) دانای کامل . تمام خرد : بود از ندمای شه جوانی در هر هنری تمام دانی . نظامی .رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شو...
توشه دان . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ابتر. بالة. قلع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مطهره . (زمخشری ). مزود. (دهار). خورجین و تنچه و کیسه ای که در آ...
جامه دان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) صندوق و خانه ای که رخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی در آن بگذارند. (برهان ). اکثر اطلاق آن بر صندوق و امثال آن ...
جرعه دان . [ ج ُ ع َ / ع ِ ] (اِ مرکب ) چیزی که در آن جرعه ٔ شراب ریزند. (شرفنامه ٔ منیری )ظرفی که در آن جرعه ٔ شراب ریزند. (برهان ) مَغسَلَه ...
جزوه دان . [ ج ُزْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) خریطه . (یادداشت مؤلف ). آنچه دفترچه و جزوه در آن جای دهند. جعبه ای که جزوه های قرآن مجید در آن نه...
پنبه دان . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) سبدی که زنان ریسنده دارند پنبه را.
پرسه دان . [ پ َ س َ / س ِ ](اِ مرکب ) زنبیل درویشان . (ملخص اللغات حسن خطیب ).