داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن الهیثم بن اسحاق بن بهلول بن حسان بن حسان بن سنان انباری تنوخی . مکنی به ابوسعد. مردی نحوی و لغوی وآشنا به عروض و استخراج معما، فصیح و بسیارحفظ بود در نحو و لغت و ادب و اشعار. شعر نیکو میگفت و شعرهای نیک دارد، از ابن سکیت و ثعلب علم فراگرفت و از جدش اسحاق و ابن شبة سماع حدیث کرد. ابن ازرق و گروهی از وی اخذ علم کردند. او را کتابیست در نحو بر مذهب کوفیان و کتاب خلق الانسان در لغت نیز از اوست . در انبار بسال 316 هَ . ق . درگذشت بسن 88 سالگی . از اوست :
بساتینها للمسک فیها روائح
ضرائرها للریح فیها ملاعب ...
رجوع به معجم الادباء چ اروپا ج 4 ص 193 و روضات الجنات ص 276 شود.
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمد. معروف به خادم الفقراء. نام وی در تاریخ گزیده (فصل چهارم از باب پنجم ) در ذکر از مشایخ مسلمانان آمده است . (تا...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن ادریس الخمری صاحب صنعاء از امراء و اشراف یمن بوده است و لقب سلطان الاشراف داشته و در زبید درگذشته . (778 ه...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن هارون الاودنی البخاری مکنی به ابوسلیمان از مردم قریه ٔ اودنه ٔ بخارا. فقیه حنفی است و او راست : کتا...
داود. [وو ] (اِخ ) ابن محمود قیصری ملقب به شرف الدین از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم محیی الدین عربی است بنام مطلع خصوص الکلم فی معانی...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمودبن ملکشاه ملقب به غیاث الدین از سلاطین سلجوقی است از شوال 525 تا جمادی الاخره ٔ سال 526هَ . ق . توضیح اینکه ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن معاذ مکنی به ابوسلیمان خواهرزاده ٔ مخلدبن حسین . تابعی است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملک منصور. کتاب «الدرةالمنتشرة» را نصربن نصر برای او تألیف کرده است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملکین الیشکری متولی شرطه ٔ بصره بوده است . (البیان و التبیین ج 3 ص 59).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن منصور عادل والی هرات از قبل یعقوب لیث صفاری . وی در همان سال اول امارت یعنی 256 مرد. (روضات الجنات فی اوصاف م...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن موسی البیهقی . راوی است . از ابی نصرة و او از ابی سعید الخدری روایت کند. ابوشهاب عبداﷲبن نافع از وی روایت دارد. (تاری...