اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داود

نویسه گردانی: DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن طهمان البیهقی . از فحول علماء و شعراء و کاتب نصربن سیار بوده است اما نهانی با یحیی بن زیدبن زین العابدین براه اخلاص و ارادت میرفته . چون یحیی شهید شد و ابومسلم خروج کرد و به خراسان مستولی شد نصربن سیار از او گریخت و با پسر و دبیر خود داود به ری رفت و از آنجا به ساوه افتاد و در شهر اخیر درگذشت . داود بکوفه افتاد و سپس بخدمت ابومسلم شتافت اما چندان التفاتی ندید و اندکی پس از آن درگذشت . (از حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 222). و نیز رجوع به عقد الفرید ج 5 ص 242 شود. در عهد او در ولایت قومس زلزله افتاد در امارت امیر طاهربن عبداﷲبن طاهر در شعبان 242 هَ . ق . و این داودبن طهمان درین باب قصیده ای گوید که آغاز آن اینست :
ایبصر قرن الشمس الابصیرها
و هل یعرف الاخبار الا خبیرها
تتابعت الانباء عن ارض قومس
یحدث عنها طول لیلی سمیرها
بان مغانیها تداعت و زلزلت
و طحطح فیها بالقبیل دبیرها
واضحت بقیعاً صفصفا بعد انسها
و صارت خراباً دورها و قصورها
واهلک فیها شأها و رعأها
و دمدم فیها خیلها و حمیرها.

(از تاریخ بیهق ص 138).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمد. معروف به خادم الفقراء. نام وی در تاریخ گزیده (فصل چهارم از باب پنجم ) در ذکر از مشایخ مسلمانان آمده است . (تا...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن ادریس الخمری صاحب صنعاء از امراء و اشراف یمن بوده است و لقب سلطان الاشراف داشته و در زبید درگذشته . (778 ه...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن هارون الاودنی البخاری مکنی به ابوسلیمان از مردم قریه ٔ اودنه ٔ بخارا. فقیه حنفی است و او راست : کتا...
داود. [وو ] (اِخ ) ابن محمود قیصری ملقب به شرف الدین از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم محیی الدین عربی است بنام مطلع خصوص الکلم فی معانی...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمودبن ملکشاه ملقب به غیاث الدین از سلاطین سلجوقی است از شوال 525 تا جمادی الاخره ٔ سال 526هَ . ق . توضیح اینکه ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن معاذ مکنی به ابوسلیمان خواهرزاده ٔ مخلدبن حسین . تابعی است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملک منصور. کتاب «الدرةالمنتشرة» را نصربن نصر برای او تألیف کرده است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملکین الیشکری متولی شرطه ٔ بصره بوده است . (البیان و التبیین ج 3 ص 59).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن منصور عادل والی هرات از قبل یعقوب لیث صفاری . وی در همان سال اول امارت یعنی 256 مرد. (روضات الجنات فی اوصاف م...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن موسی البیهقی . راوی است . از ابی نصرة و او از ابی سعید الخدری روایت کند. ابوشهاب عبداﷲبن نافع از وی روایت دارد. (تاری...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۵ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.