داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عزالدین محمدبن روزبهان (خواجه امام الدین ). از شیوخ مملکت و بزرگان بلاد بود و قدمی راسخ در معرفت و قدری شامخ در ولایت داشت . سماع و روایت حدیث کرد و طبقاتی در سماع احادیث دارد و از شیخ نجم الدین ابی الجناب و شیخ تاج الدین اشنهی و جز آنان طریق ارشاد و ذکر فراگرفته و خرقه از پدر بستده است و آن خرقه که از دست شیخ شهاب الدین سهرودی پوشیده بود در خاندانشان بازبمانده . شیخ ظاهراً در حدود 681هَ . ق . درگذشته است . (شدالازار ص 352، 354، 394).
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمرالبصیر (شیخ ). مشهور به داود انطاکی یا ضریر انطاکی . یا داود ضریر. یا داود انطاکی اکمه . طبیب نزیل مصر از مشاهیر پزشک...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمربن سلیمان فارسی . او راست : «کشف البلاغة».
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمربن هبیرة. ابن المقفع فرزانه ٔ نامی در آغاز دبیر وی بوده است برای امور کرمان . (الورزاء و الکتاب ص 75).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمر شاذلی مکنی به ابوسلیمان . نزیل اسکندریه . متوفی به سال 732 هَ . ق . او راست : الرسالة المرضیة فی شرح دعاء الشاذل...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمرو. تابعی است و محدث . (المصاحف ص 52).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمروالضبی محدث است و از احمدحنبل روایت دارد. (مناقب الامام احمدبن حنبل ص 85).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمروبن سعید از کتاب دیوان رسائل بعهد هشام بن عبدالملک خلیفه ٔ اموی است . (از الوزراء و الکتاب ص 41).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن سلیمان غازی . همان کسی است که علی بن موسی الرضا(ع ) امام هشتم شیعیان در قزوین بسرای او فرود آمده است و ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن محمدبن ابی هاشم . امیر مکه بوده و امارت میان او و برادرش مکثر دست بدست میگشته و گاه این و گاه آن امیر بو...